مباحثه، تالار علمی فقاهت
نوع تقابل مفهوم شک و یقین: تقابل ملکه و عدم ملکه - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=25)
+---- موضوع: نوع تقابل مفهوم شک و یقین: تقابل ملکه و عدم ملکه (/showthread.php?tid=3037)



نوع تقابل مفهوم شک و یقین: تقابل ملکه و عدم ملکه - مسعود عطار منش - 28-شهريور-1402

در لغت شک در مقابل یقین است و تقسیم سه­گانۀ علم تصوری، به شک و ظن و یقین، یا تقسیم چهارگانه­اش به شک و ظن و وهم و یقین، یا تقسیم پنچ­گانه­اش به شک و ظن و وهم و یقین به وفاق و یقین به خلاف _به این صورت که احتمال انطباق قضیۀ مورد نظر بر واقع از صفر درجه شروع می­شود که یقین به خلاف است و تا 50درجه وهم است، و خود 50 درجه شک است و از 50 تا 100 درجه ظن است و خود100 درجه یقین به وفاق است_، همۀ این­ها تقسیماتی است که در علم منطق مطرح شده و ظاهراً ناشی از یک اصطلاح یونانی است و الا در لغت اصیل اینها در مقابل هم نیستند بلکه در لغت تنها یک تقسیم دوگانه مطرح است که ما یا شک داریم و یا یقین داریم لذا به لحاظ لغوی شک و یقین نقیض یکدیگر هستند و به عبارت دقیق­تر تقابل ملکه و عدم ملکه دارند چون شک و یقین در جایی مطرح است که التفات وجود داشته باشد و غفلت خارج از این دو محسوب می­شود پس مقسم یقین و شک، علم تصوری است یعنی ابتداء موضوع را تصور کرده و در ادامه یا به آن یقین کرده و یا نسبت به آن یقین نکرده اما جایی که غافل است و التفات ندارد یقین و شک هم موضوع نخواهد داشت.
ممکن است گفته شود در مورد روایات شک در رکعات، مقصود از شک خصوص احتمال متساوی الطرفین است پس این گونه نیست که شک همیشه در مقابل یقین باشد. اما این مطلب صحیح نیست چون در همان روایات نیز ابتدائاً شک به معنای عام و در مقابل یقین است اما به جهت وجود ادلۀ حاکمه­ای که تعبیر کرده «ان ذهب وهمک الی ...»[1] _که اتفاقاً تعبیر وهم به معنای ظن استعمال شده و از آن غیر معنای اصطلاحی­اش اراده شده_، به نحو متصل یا منفصل تخصیص خورده است.
درس خارج اصول جلسۀ89 مورخ13اسفند1401

[1] الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏3 / 353 / باب السهو في الثلاث و الأربع .....  ص : 351