مباحثه، تالار علمی فقاهت
موضوع علم اصول از منظر استاد گنجی و رد نظریه مرحوم آخوند - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد گنجی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=23)
+---- موضوع: موضوع علم اصول از منظر استاد گنجی و رد نظریه مرحوم آخوند (/showthread.php?tid=3151)



موضوع علم اصول از منظر استاد گنجی و رد نظریه مرحوم آخوند - خیشه - 24-آبان-1402

اینکه مرحوم آخوند ادعا دارد که موضوع علم یک کلی است که با موضوعات مسائل آن علم، اتحاد دارد، ادعای بلادلیل است حتی می‌گوییم که قطعی البطلان است. اصلا نمی‌شود بین موضوعات علم اصول نمی‌توان جامع فرض کرد. گاهی مثل شهرت از باب عمل است و گاهی از سنخ لفظ است. وانگهی، جامع فقط در مورد موضوع نیست بلکه جامع میان موضوع و محمول است و نتیجة الاستنباط است که موضوع علم اصول قرار می‌گیرد.
بهتر این است که اگر گفتیم موضوع علم اصول، ادله اربعه است یعنی غالبا از عوارض آنها بحث می‌شود و یا هدف اصلی، عوارض اینها است. اینکه به معنای فلسفی و دقیق بگوییم موضوع علم اصول، ادله اربعه است، واقعیت ندارد و تا اینجا فرمایش مرحوم آخوند صحیح است. مثلا اگر بحث کردیم که امر یا نهی ظاهر در چیست، اختصاص به آن ندارد که امر در قرآن ظاهر در چیست بلکه مطلق امر مبحوث است.
به نظر می‌رسد لزومی ندارد علم دارای یک موضوع جامع باشد که در همه مسائل جاری باشد. تاریخ علم اصول نشان می‌دهد که موضوع این علم، ادله اربعه و یا جامع نیست بلکه چیزی که باعث شده این دانش، یک دانش شود، همان است که این مسائل مبدا فقه بودند. مشکلی ندارد که مسائل متشتة را در یک جا گردآوری کنیم که همه یک غرض واحد دارند ولو موضوعات عدیده باشند. علم اصول توسط علمای عامه ابداع شد چون دستشان از وحی و عصمت کوتاه شد، نیاز داشتند که مسائلی مثل استحسان و رای را ترویج کنند. عالمان شیعه که علم اصول را از عامه اخذ کردند، طول زمان باعث شد بسیاری از مسائل امروز منسوخ شده و رواج ندارد و نسبت میان اصول امروز و قدما، عموم و خصوص من وجه است. چون علم اصول در استنباط دخیل است و فقها در علم فقه به یک ابزار برخورد کردند و مشخص شد برخی اخبار متعارض هستند، در ابتدا، غالبا این مسائل علم اصول، در فقه مطرح می‌شد و مشخص شد که عنصر مشترکی است که برای خیلی از ابواب مفید است لذا آن را جدا کردند و در علم اصول قرار دادند. مثلا استصحاب عدم ازلی در فقه کاربرد داشت و در علم اصول به آن یک باب اختصاص دادند. استصحاب حال به صورت بسیط در فقه مطرح می‌شد گاهی مقتضی و گاهی مانع، ولی به صورت جداگانه در اصول مطرح کردند. پس اصول یعنی مسائلی در استنباط دخیل هستند چه جامع داشته باشند یا نه، مهم این است که در دانش دیگری مطرح نشده باشد مثل مسائل ادبیات. لذا علم اصول علم خاصی ندارد و جمله مسائلی که در جای دیگر بحث نشده و عنصر مشترکی برای مستنبط است و در موارد عدیده به آنها نیاز دارد،‌ در دانش اصول جمع شده است.