مباحثه، تالار علمی فقاهت
جایگاه بناگذاری قلبی در احکام شرعی - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=25)
+---- موضوع: جایگاه بناگذاری قلبی در احکام شرعی (/showthread.php?tid=3200)



جایگاه بناگذاری قلبی در احکام شرعی - مسعود عطار منش - 23-آذر-1402

درس خارج اصول جلسه 10 مورخ 17 مهر 1402
یکی از نمونه ­های بناگذاری قلبی بحث قصد عنوان است. قصد عنوان از همین سنخ است. مثلاً شخصی که به زید بدهکار است، اگر پول را به عنوان پرداخت بدهی به زید بدهد، قرضش ادا شده و بریء الذمه می­شود؛ اما اگر همین پول را به عنوان هدیه به زید بدهد، قرضش هنوز ادا نشده است. پس فعل واحد می­تواند در اثر بناگذاری قلبی رنگ­های مختلفی به خود بگیرد. این بناگذاری قلبی گاهی به دلیل آثاری است که شرعاً یا عقلائاً بر آن مترتب می­شود؛ همانند مثال ذکر شده که بذل مال به عنوان ادای بدهی، اثرش برائت ذمه است ولی بذل همان مال به عنوان هدیه چنین اثری ندارد.
یا در مثال دیگر ممکن است نمازی که خوانده می­شود به عنوان نماز قضا باشد و ممکن است به عنوان نماز مستحبی باشد که هر یک اثر خودش را دارد. نیت نماز مستحبی، باعث می­شود نماز قضا از ذمه­ ام ساقط نشود و نیت نماز قضا باعث می­شود برائت ذمه حاصل شود.
همچنین در بحث یوم الشک، که مردّد بین شعبان و رمضان است، در روایات بیان شده اگر روزه را به عنوان روزۀ ماه شعبان بگیرید، چنانچه بعداً معلوم شود رمضان بوده، روزۀ رمضان محسوب شده و از گردنتان ساقط می­شود اما اگر روزه را به عنوان روزۀ ماه رمضان بگیرید، چنانچه بعداً معلوم شود رمضان بوده نیز بریء­الذمه نشده ­اید. این­ها آثار شرعی­ ای هستند که بر بناگذاری قلبی مترتب می­شود.
انشائات نیز تمامشان از مقولۀ بناگذاری قلبی هستند.
در بحث ما نیز این بناگذاری قلبی وجود دارد و حقیقتش با حقیقت بناگذاری در مثال­های ذکر شده یکسان است با این تفاوت که در بحث ما بناگذاری قلبی، به منظور ترتیب آثار مترتب بر قصد عنوان نیست بلکه به منظور آن است که این بناگذاری مقدمه شود برای اینکه آن پدیده حقیقتاً محقق شود؛ بحث ما این است که واضع، عملیات وضع را انجام می­دهد و لفظ را به عنوان نشانۀ معنا قرار می­دهد تا واقعاً نشانه شود. در بحث ما قصد نداریم با بناگذاری قلبی و انتخاب لفظ به عنوان نشانه، آثار عنوان نشانه را بر آن مترتب کنیم چون اساساً عنوان نشانه اثر خاصی ندارد؛ بلکه قصد داریم عنوان نشانه را متعلق بناگذاری قلبی خود قرار دهیم تا زمینه ­ای شود برای این که در طول پیروی اشخاص از آن و گام برداشتن در مسیر آن، این عنوان نشانه به نشانۀ حقیقی تبدیل شود.
نکتۀ دوم آن است که در بسیاری از بناگذاری­ ها مجرد بناگذاری درونی، کافی نبوده و نیازمند ابراز نیز می­باشد. مثلاً در انشائات، علاوه بر بناگذاری قلبی، ابراز آن اعتبار نفسانی نیز لازم است.
باید دانست اعتبار، گاهی به معنای تنزیل به کار می­رود که مطابق اصطلاح مرحوم آ شیخ محمد حسین اصفهانی و مرحوم علامه طباطبایی در مقالة اعتباریات اصول فلسفه و روش رئالیسم است؛ اما مقصود ما از ابراز اعتبار نفسانی، تنزیل نیست؛ بلکه مقصودمان پدیده­ای است که از مقولۀ بناگذاری قلبی محسوب می­شود. بحث ما این است که این بناگذاری قلبی در برخی موارد ابرازش معتبر نیست ولی در برخی موارد ابرازش معتبر است.
به طور مثال، اینکه نماز من، نماز مستحبی محسوب شود یا نماز قضا بستگی به نیت درونی من دارد و ابراز کردن در آن هیچ نقشی ندارد؛ اما در انشائات مطلب به این شکل نیست یعنی علاوه بر بناگذاری قلبی یک نوع ابراز نیز در آن معتبر است.
باید دانست حقیقت وضع نیز از همین سنخ است یعنی صرف بناگذاری قلبی نبوده و نوعی ابراز نیز در آن دخالت دارد؛ و آن ابراز گاهی با لفظ سمّیت هذا محموداً صورت می­گیرد و گاهی با استعمال صورت می­گیرد. پس تفاوت وضع تعیینی انشائی و تصریحی با وضع تعیینی استعمالی، در بناگذاری قلبی نیست بلکه در نحوۀ ابراز آن بناگذاری است.