طرح یک اشکال نسبت به پدیدۀ وضع استعمالی و پاسخ شهید صدر به آن - نسخه قابل چاپ +- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir) +-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17) +--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20) +---- انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=25) +---- موضوع: طرح یک اشکال نسبت به پدیدۀ وضع استعمالی و پاسخ شهید صدر به آن (/showthread.php?tid=3215) |
طرح یک اشکال نسبت به پدیدۀ وضع استعمالی و پاسخ شهید صدر به آن - مسعود عطار منش - 9-دي-1402 درس خارج اصول جلسۀ 11 مورخ 18 مهر 1402 محقق خراسانی این بحث را مطرح نمودهاند که استعمالی که به انگیزۀ شکلگیری وضع انجام شود، نه استعمال حقیقی است و نه استعمال مجازی. [1] استعمال حقیقی نیست چون لفظ در معنای موضوعله استعمال نشده است چون هنوز وضعی وجود ندارد تا استعمال در معنای موضوعله معنا داشته باشد.
چنین استعمالی، از قبیل استعمال مجازی نیز محسوب نمیشود؛ مجازی نبودن آن به دو شکل قابل تقریب است:
1- تقابل استعمال حقیقی و مجازی، از قبیل تقابل عدم و ملکه است پس استعمال در غیر ما وضع له تنها در جایی که موضوعله وجود داشته باشد، استعمال مجازی محسوب میشود؛ اما اگر اصلاً موضوعله وجود نداشته باشد، عدم استعمال در ما وضع له از قبیل سالبه به انتفای موضوع است لذا به آن استعمال مجازی گفته نمیشود.
2- در استعمال مجازی، وجود علاقه بین معنای حقیقی و معنای مستعملفیه شرط است لذا اگر معنای حقیقی نداشته باشیم، طبعاً علاقۀ بین معنای حقیقی و مستعملفیه نیز نخواهیم داشت.
مرحوم شهید صدر پاسخ دیگری را مطرح میکنند مبنی بر اینکه همین مقدار که همزمان با این استعمال، وضع نیز محقق میشود، برای حقیقی بودن استعمال کافی است پس این استعمال در زمرۀ استعمالات حقیقی قرار دارد.[2] به عبارت دیگر برای این که استعمال، حقیقی باشد، لازم نیست قبل از آن وضع انجام شده باشد بلکه اگر همزمان با آن نیز وضع صورت گرفته باشد، برای حقیقی بودن استعمال کفایت میکند.
وقتی در تعریف استعمال حقیقی گفته میشود «استعمال حقیقی، یعنی استعمال در ما وضع له» مقصود چیست؟ اولاً به تعبیر برخی آقایان «تعلیق الحکم علی الوصف مشعرّ بعلیّته» لذا وقتی میگوییم استعمال اللفظ فی الموضوع له، یعنی استعمالی که ناشی از موضوعله بودن است؛ به عبارت دیگر موضوعله بودن باید منشأ شکلگیری استعمال شده باشد، لذا مجرد همزمان بودن استعمال با وضع، کفایت نمیکند.
افزون بر اینکه برای فهم برخی واژهها و اصطلاحات لازم است خصوصیات و ویژگیهای مورد را در نظر گرفت؛ به چه علت آقایان، استعمالات را به دو گونۀ حقیقی و مجازی تقسیم نمودند؟ چه تفاوتی بین این دو گونه استعمال وجود داشته که منشأ این تقسیمبندی شده است؟ نکتۀ این تقسیمبندی میتواند چنین باشد که گاهی لفظ به تنهایی در یک معنا به کار میرود ولی گاهی به مدد قرینه، در یک معنا به کار میرود. به عبارت دیگر استعمال حقیقی ناشی از وضع است اما استعمال مجازی ناشی از مجرد وضع نیست بلکه وضع به مدد قرینه منشأ آن میباشد. آقایان به دلیل این که بین این دو استعمال، تفاوتهایی را درک کردند دو نام برای این دو گذاشتهاند. پس نامگذاری استعمال حقیقی و مجازی، به جهت تفاوتی بوده که در این دو گونه استعمال درک میشده و تفاوت این دو پدیده، در آن است که در یکی، استعمال معلول مستقیم وضع است لذا نیاز به قرینه ندارد؛ اما در دیگری، استعمال معلول مستقیم وضع نیست بلکه معلول وضع به علاوۀ قرینه است.
با عنایت به این مطلب مجرد همزمانی استعمال با وضع، بدون اینکه این استعمال ارتباطی با آن وضع داشته باشد، ربطی به نامگذاری آن به حقیقی و مجازی ندارد.
خلاصه اینکه علاوه بر اینکه به طور کلی در اینگونه تعابیر معمولاً وصف مشعر به علیت است و موضوعله بودن در شکلگیری استعمال دخیل است، در خصوص مورد نیز این نکته وجود دارد که تفکیک و تقسیم استعمال به حقیقی و مجازی، به جهت آن است که گاهی استعمال، معلول مباشری وضع است و نیازی به قرینۀ خارجی یا داخلی ندارد؛ اما گاهی، نیاز به قرینه دارد؛ بنابراین استعمالی که اساساً ارتباطی به وضع مورد نظر ندارد، و صرفاً با آن همزمان شده، مشمول هیچ یک از این دو قسم نیست یعنی نه استعمال حقیقی است نه استعمال مجازی؛ پس فرمایش محقق خراسانی کاملاً متین است.
البته پیشتر گفتیم که اصل این مطلب مشکلی برای ما ایجاد نمیکند چون حتی اگر این استعمال، غلط باشد نیز مانعی ندارد واضع در قالب یک استعمال غلط بناگذاری قلبی خود را ابراز نماید.
اگر شخصی بخواهد یک صیغهای را انشاء کند، چنانچه با تعبیری که عرفاً غلط است این کار را انجام بدهد انشاء خود را ابراز کرده هر چند ممکن است احکام شرعی مترتب بر صیغۀ مورد نظر، بر این صیغۀ غلط جاری نباشد اما عدم ترتیب احکام شرعی، بحث دیگری است. مثلاً در بحث انشای صیغۀ نکاح و سائر عقود، این بحث مطرح است که آیا صحیح خواندن صیغه، شرط ترتیب احکام شرعی بر آن است یا نه؟ ولی این بحثها، بحثهای دیگری است که به بحث ما ربطی ندارد؛ در آنجا بحث در این است ممکن است عرف یا شرع صحیح خواندن صیغه را شرط ترتیب اثر آن بدانند، که در همانجا نیز برخی این اشتراط را منکرند و میگویند همین مقدار که صیغۀ خوانده شده مفهِمه باشد برای ترتیب اثر کفایت میکند.
به هر حال حتی اگر در بحث اشتراط صحت صیغه برای ترتیب اثر آن، صحیح بودن صیغه را شرط بدانیم به جهت آن است که یک اثر عقلائی یا اثر شرعی بر این صیغه مترتب میشود اما در ما نحن فیه کاری به احکام شرعی صیغه نداریم بلکه تنها هدفمان آن است که بناگذاری قلبی را به نحوی ابراز کنیم تا این ابراز مقدمهای باشد برای پیروی اشخاص از آن تا در نهایت این لفظ، واقعاً نشانۀ معنا شود؛ لذا حتی اگر ابراز، در قالب استعمال غلط تحقق پیدا کند، واضع به هدف خودش میرسد.
در اینجا بحث اقسام سهگانۀ وضع را تمام میکنیم.
[1] ر. ک: بحوث في علم الأصول، ج1، ص: 101 [2] بحوث في علم الأصول، ج1، ص: 101 |