یکی دیگر از مواردی که جملهی شرطیه مفهوم ندارد - نسخه قابل چاپ +- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir) +-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5) +--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9) +---- انجمن: فقه استاد مفیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=56) +---- موضوع: یکی دیگر از مواردی که جملهی شرطیه مفهوم ندارد (/showthread.php?tid=3382) |
یکی دیگر از مواردی که جملهی شرطیه مفهوم ندارد - احسان جمشیدی - 1-فروردين-1403 باسمه تعالی در اصولالفقه این مطلب را منقح کردهاند که: «در جملهی شرطیه، وقتی شرط، محقِّق موضوع باشد مثل «إن رُزقتَ ولدا فاختنه»، جملهی شرطیه مفهوم ندارد.». یکی دیگر از مواردی که شرط مفهوم ندارد ولی ما ندیدهایم در اصول بحثش کنند، جایی است که ممکن است توهم اعتناء به موضوعی بشود؛ در چنین جایی به غرضِ بیان عدم عتناء به آن موضوع، از جملهی شرطیه استفاده میکنند. چنین بیانی در جملات شرطیه، عرفی است: مثال اول: در کنار جاده نوشتهاند: «در طول مسیر اگر چراغ زرد دیدی، به حرکتت ادامه بده.»؛ این جمله، برای بیان عدم اعتناء به چراغ زرد است و منظور این است که چراغ زرد، موضوعیتی ندارد، لذا مفهوم ندارد به این که: «اگر چراغ زرد نبود، حرکت نکن و بایست.». مثال دوم: در فرضی که بیمار قلبی ممکن است گمان کند: «هر دردی که در سینهاش پیچید، چه طرف راستِ سینهاش و چه طرف چپ سینهاش، داروهایش را باید قطع کند و با پزشک مشورت کند.»، در این فرض، عرفی است که پزشک به بیمار قلبی میگوید: «اگر طرف چپِ سینهات درد گرفت، داروهایت را ادامه نده. ولی اگر طرف راستِ سینهات درد گرفت، داروهایت را ادامه بده.»، این جملهی دوم، برای بیان عدم اعتناء به درد طرف راست سینه است و لذا مفهوم ندارد که: «اگر طرف راست سینهات درد نگرفت، داروهایت را قطع کن.». مرحوم سید بحرالعلوم در «مصباح في حكم رؤية الهلال قبل الزوال» از ذیل روایت اسحاق بن عمار[1] حیث قال علیهالسلام: «إِذَا رَأَيْتَهُ وَسَطَ النَّهَارِ فَأَتِمَّ صَوْمَهُ إِلَى اللَّيْلِ»، بر فرضِ این که مربوط به «رؤیت هلال در آخر ماه رمضان» باشد، مفهوم گرفتهاند[2]. ولی به نظر ما این جمله از همین باب عدم اعتناء به موضوع است و حضرت میخواهند بفرمایند: «وقتی وسط روز هلال را دیدی، به آن اعتنانکن و کار خودت را بکن و روزه را ادامه بده.»، و لذا این جمله بر همین اساس مفهوم ندارد. این مطلب، برگرفته از درس خارج فقه استاد مفیدی در تاریخ یکشنبه۱۹آذر۱۴۰۲ است. [1]- وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هِلَالِ رَمَضَانَ يُغَمُّ عَلَيْنَا فِي تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لَاتَصُمْهُ إِلَّا أَنْ تَرَاهُ فَإِنْ شَهِدَ أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ أَنَّهُمْ رَأَوْهُ فَاقْضِهِ وَ إِذَا رَأَيْتَهُ وَسَطَ النَّهَارِ فَأَتِمَّ صَوْمَهُ إِلَى اللَّيْلِ. تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 178 [2]- ... تدلّ بمفهوم الشرط على عدم وجوب الإتمام عند عدم الرؤية في الوسط... . رؤيت هلال؛ ج3، ص: 1977 RE: یکی دیگر از مواردی که جملهی شرطیه مفهوم ندارد - مسعود عطار منش - 3-فروردين-1403 نکتۀ خوبی بود. ولی یک ضابطۀ عام تر و دقیق تر وجود دارد که استاد شبیری مطرح می کردند و مثال شرط محقق موضوع و مثالی که استاد مفیدی مطرح نمودند نیز ظاهراً تحت همان ضابطه قرار می گیرد. ضابطه این است: اگر متکلم در مقام بیان تمام موارد شرط باشد، معنایش ان است که جزاء بر غیر شرط مذکور در کلام مترتب نمی شود که می شود مفهوم مصطلح یعنی انتفاء الجزاء عند انتفاء الشرط است. مثلاً اگر سائل بپرسد در روزهای هفته چه غسلی مستحب است؟ متکلم می گوید هر گاه جمعه شد، غسل کن. در اینجا متکلم در مقام بیان تمام غسلهای مستحب مربوط به روزهای هفته است لذا مفهومش این است که در غیر روز جمعه، هیچ غسل مستحبی وجود ندارد. اگر متکلم در مقام بیان تمام موارد جزاء باشد، معنایش آن است که شرط مذکور در کلام، هیچ جزای دیگری را در پی ندارد. این نیز نوعی مفهوم است اما مفهوم غیر مصطلح است. مثلاً اگر سائل بپرسد: در روز جمعه چه اعمالی مستحب است؟ متکلم می گوید هر گاه جمعه فرا رسید، فرائت فلان سوره مستحب است؛ انجام غسل مستحب است؛ و ... . معنای این جمله آن است که غیر از جزاهای مذکور در کلام، هیچ جزای دیگر بر شرط مذکور در کلام مترتب نیست که می شود انتفاء سائر جزاها عند انتفاء الشرط. حالت سوم این است که متکلم نه در مقام تمام موارد شرط است و نه در مقام تمام موارد جزاء است؛ بلکه صرفاً در مقام بیان تلازم یا عدم تلازم بین این دو است. که مثال های استاد مفیدی نیز از همین قبیل است که هیچ گونه مفهومی ندارد. مثلاً سائل می پرسد: لا اقل یکی از مستحبات روز جمعه را نام ببر؟ مجیب می گوید: هر گاه جمعه رسید غسل کن. در اینجا متکلم نه در مقام بیان تمام مستحبات روز جمعه است (موارد جزاء) و نه در مقام بیان تمام تمام مواردی استحباب غسل است (موارد شرط)؛ بلکه صرفاً در مقام بیان تلازم بین روز جمعه و استحباب غسل است لذا هیچ مفهومی ندارد. شرط محقق موضوع نیز از همین قبیل است یعنی متکلم می خواهد بگوید هر گاه این موضوع محقق شد، با فلان حکم در تلازم است. موارد عدم اعتنا نیز از باب بیان عدم تلازم است یعنی متکلم می خواهد بگوید هر گاه این موضوع محقق شد، بدان که تلازم نیست حال در جای دیگر تلازم هست یا نیست را دیگر در مقام بیان نیست. |