در بحث مطلق و مقید، بحث از «اعتبارات ماهیت» به میان آمده است. در این عبارت، دو کلمه وجود دارد:
اعتبار: مراد از اعتبار، لحاظ و تصور است. اعتبارات ماهیت یعنی انحاء تصور ماهیت.
ماهیت: در فلسفه و منطق، ماهیت را به «ما یقال فی جواب ما هو» تعریف کردهاند. در فلسفه موجود را به دو قسم حقیقی و اعتباری تقسیم کردهاند.
شود، آن ذات هم اعتباری است. پس در فلسفه مراد از ماهیت، ذات موجودات حقیقی است؛ اما در اصول وقتی گفته میشود ماهیت، ذات اعم از ذات حقیقی و اعتباری است.
اصولیها متوجه شدند که معنایی اوسع از مفاهیم حقیقی و اعتباری نیاز دارند. اشیایی داریم که حتی ذات اعتباری هم ندارند (مثل عدم، شریک الباری، اجتماع نقیضین، استحاله و...؛ مثلاً عرف برای شریک الباری یا استحاله وجوب نمیبیند) پس معنایی که در اصول از ماهیت اراده میشود، اوسع از ماهیت موجودات حقیقی و اعتباری است. برای این مفهوم از عنوان «معنا» استفاده میشود. پس مراد از ماهیت، معنا و مسمی است.
مراد از اعتبارات ماهیت در اصول انحاء تصور معناست. بر این اساس باید بررسی کرد که تصور یک معنا (حتی معانی مانند سیمرغ، شریک الباری، استحاله و...) به چه صوری ممکن است؟
اعتبار: مراد از اعتبار، لحاظ و تصور است. اعتبارات ماهیت یعنی انحاء تصور ماهیت.
ماهیت: در فلسفه و منطق، ماهیت را به «ما یقال فی جواب ما هو» تعریف کردهاند. در فلسفه موجود را به دو قسم حقیقی و اعتباری تقسیم کردهاند.
- موجود حقیقی موجودی است که حقیقتاً وجود دارد؛ مثل «این انسان»، «این حیوان»، «این قطعهی سنگ» و... در فلسفه هر موجود حقیقی ماهیت (ذات) دارد مگر حق تعالی که با این که موجودی حقیقی است، ذات ندارد.
- موجود اعتباری واقعاً وجود ندارد؛ اما عرف آن را موجود میداند؛ مثل «این میز»، «این خانه»، «این صندلی» و ... این صندلی یکی از موجودات عالم است؛ اما واقعاً وجود ندارد؛ بلکه مجموعهای از موجودات حقیقی در کنار هم قرار گرفتهاند و مجموع آنها یک وجود جدید ندارد.
شود، آن ذات هم اعتباری است. پس در فلسفه مراد از ماهیت، ذات موجودات حقیقی است؛ اما در اصول وقتی گفته میشود ماهیت، ذات اعم از ذات حقیقی و اعتباری است.
اصولیها متوجه شدند که معنایی اوسع از مفاهیم حقیقی و اعتباری نیاز دارند. اشیایی داریم که حتی ذات اعتباری هم ندارند (مثل عدم، شریک الباری، اجتماع نقیضین، استحاله و...؛ مثلاً عرف برای شریک الباری یا استحاله وجوب نمیبیند) پس معنایی که در اصول از ماهیت اراده میشود، اوسع از ماهیت موجودات حقیقی و اعتباری است. برای این مفهوم از عنوان «معنا» استفاده میشود. پس مراد از ماهیت، معنا و مسمی است.
مراد از اعتبارات ماهیت در اصول انحاء تصور معناست. بر این اساس باید بررسی کرد که تصور یک معنا (حتی معانی مانند سیمرغ، شریک الباری، استحاله و...) به چه صوری ممکن است؟
برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث مطلق و مقید، جلسه 120، 24 اردیبهشت 1401.