ارسالها: 6
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: مرداد 1402
اعتبار:
0
سپاس ها 0
سپاس شده 0 بار در 0 ارسال
22-مرداد-1402, 08:54
(آخرین تغییر در ارسال: 22-مرداد-1402, 08:55 توسط YA Salam.)
سلام علیکم
در حدیث غدیر در منابع چنین آمده است که من کنت مولاه فهذا علی مولاه
آیا در واژه مولی یا به جمله مذکور می توان به اطلاق تمسک کرد و ولایت را برای علی ع اثبات کرد یا نه؟ اصلا اطلاقی وجود دارد یا نه؟ اگر وجود دارد توضیح بدهید. اگر نه چرا نمی شود به اطلاق تمسک کرد؟
ارسالها: 1,035
موضوعها: 431
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
27-مرداد-1402, 13:25
(آخرین تغییر در ارسال: 27-مرداد-1402, 13:26 توسط مسعود عطار منش.)
علیکم السلام و الرحمه.
تمسک به واژه مولی برای اثبات ولایت وابسته به آن است که معنای مولا سرپرست و اختیاردار و مانند آن باشد. این چه ربطی به اطلاق داشت؟ سوالتان مفهوم نبود.
ارسالها: 1,035
موضوعها: 431
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
ابهام اول حل شد پس فرض بر آن است که مولا به معنای صاحب ولایت است و سوال از محدوده زمانی آن است!
ابهام بعدی در سوالتان اینه که قدر متیقن ولایت رو برای زمان صدور کلام گرفتید و تمسک به اطلاق رو برای اثبات ولایت بعد از آن می خواهید یا قدرمتیقن رو بعد از رحلت نبی اکرم گرفتید و اطلاق رو برای اثبات ولایت در زمان صدور کلام نیاز دارید؟ یا اینکه اصلا قدر متیقن ندارید و هر دو نیاز به اطلاق داره؟
ارسالها: 1,035
موضوعها: 431
تاریخ عضویت: دي 1396
اعتبار:
17
سپاس ها 502
سپاس شده 199 بار در 173 ارسال
1. در بخشی از خطبۀ غدیر (لا اقل در برخی نقلیات) چنین آمده است:
عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیی وَ خَلیفَتی ( عَلی أُمَّتی ) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی
شاید بتوان گفت در مفهوم وصیّ و خلیفه بعدیّت نهفته است ولی به هر حال قید «من بعدی» در انتهای عبارت مطلب را واضح تر می کند.
2. در ادامه چنین آمده است:
فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاکمْ وَإِلاهُکمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِیهُ الُْمخاطِبُ لَکمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیکمْ وَ إِمامُکمْ بِأَمْرِالله رَبِّکمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ
در تعبیر «ثم من بعدی علی ولیکم و امامکم» نیز دلالت بر بعدیّت دارد.
با توجه به این قرائن شاید بتوان گفت قدر متیقن از کلام نبی اکرم صلوات الله علیه و آله، مربوط به پس از رحلتشان بوده است.
حال سؤال اساسی آن است که آیا جعل ولایت نسبت به زمان حیات ایشان اطلاق دارد یا خیر؟
در بخشی از خطبه، نبی اکرم صلوات الله علیه و آله، جایگاه امام علی علیه السلام نسبت به خود را همچون جایگاه هارون علیه السلام نسبت به موسی علی نبینا و آله و علیه السلام دانستند که ممکن است بتوان از آن ولایت نسبت به زمان حیات را نیز استفاده کرد چنانکه بنی اسرائیل موظف بودند از حضرت هارون در زمان حیات حضرت موسی تبیعت کنند ولی نکردند.
همچنین یک نکتۀ اصولی دقیق وجود دارد مبنی بر این که سکوت متکلم اقتضا می کند زمان فعل و متعلق یکسان باشد. مثلاً وقتی اگر گفته شود من به عدالت زید یقین دارم، یعنی به عدالتش در همین زمان یقین دارم نه در زمان دیگر.
در متن حدیث نیز تعبیر شده است:
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ( ذالِک فیهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا ) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَکمْ وَلِیاً وَإِماماً
ممکن است بگوییم «قد نصبه» یعنی هم عملیات نصب خداوند، و هم متعلق آن یعنی امامت و ولایت هم زمان است و این هم زمانی مقتضای سکوت متکلم از اختلاف زمان است. یعنی اگر قرار بود نصب خداوند رخ داده باشد، ولی متعلق نصب، ولایت بعد از حیات رسول الله باشد، اقامۀ قرینه لازم بود.
همچنین در تعبیر فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَالْأَنْصارِ
ممکن است گفته شود، فرض طاعت، هم زمان با فعلیت آن در حق مخاطب است، و الا باید قرینه اقامه شود.
گذشته از این بیانات، فرض کنید، ما در زمان صدور حدیث، مخاطب آن بودیم و حضرت به ما خطاب فرمودند «از علی بن ابی طالب اطاعت کنید، او ولی و امام شما است»؛ حال اگر حضرت علی علیه السلام در زمان حیات رسول الله به شما فرمانی بدهد، چه می کنید؟ به نظر می رسد عرف اطاعت را لازم می داند.
فعلاً همین مقدار به ذهن حقیر می رسد.