29-بهمن-1396, 11:06
در مورد نقض دیگری که مطرح فرمودند (این که اگر انصراف از فرد نادر صحیح باشد خروج جمیع افراد لازم می آید چون هر فردی به لحاظ مشخصات فردیه نادر است)
آیا این نقض با ارتکازات سازگار است؟ اگر سوال شود که غالب انسانها چگونه اند؟ ما این سوال را وجدانا سوالی صحیح و دارای یک جواب می دانیم. مثلا در جوابش می گوییم غالب انسانها پنج انگشت دارند اما در جوابش نمی گوییم غالب انسانها این گونه اند که مشخصات زید مثل تولد در ساعت فلان روز فلان را ندارند. اگر نقضی که مطرح فرموده اند صحیح باشد باید این سوال که غالب انسانها چگونه اند جواب های فراوانی داشته باشد. چرا که با آن نگاه، غالب انسانها یک امر نسبی است و می توان روی هر فردی دست گذاشت و غیر او را غالب شمرد. در حالی که عرفا غالب انسانها یک امر غیر نسبی محسوب می شود. فرد متعارف انسان یک ویژگی هایی دارد که قابل توضیح است. می گوییم فرد متعارف انسان پنج انگشتی است ولی هیچ گاه نمی گوییم فرد متعارف انسان مشخصات زید را ندارد.
شاید منشا این امر این باشد که برخی مشابهات در دید عرف در نظر گرفته می شود (مانند پنج انگشتی بودن) اما برخی دیگر مغفول است (مثل مشابهت غالب انسانها در این که مشخصه ی زید را ندارند)
آیا این نقض با ارتکازات سازگار است؟ اگر سوال شود که غالب انسانها چگونه اند؟ ما این سوال را وجدانا سوالی صحیح و دارای یک جواب می دانیم. مثلا در جوابش می گوییم غالب انسانها پنج انگشت دارند اما در جوابش نمی گوییم غالب انسانها این گونه اند که مشخصات زید مثل تولد در ساعت فلان روز فلان را ندارند. اگر نقضی که مطرح فرموده اند صحیح باشد باید این سوال که غالب انسانها چگونه اند جواب های فراوانی داشته باشد. چرا که با آن نگاه، غالب انسانها یک امر نسبی است و می توان روی هر فردی دست گذاشت و غیر او را غالب شمرد. در حالی که عرفا غالب انسانها یک امر غیر نسبی محسوب می شود. فرد متعارف انسان یک ویژگی هایی دارد که قابل توضیح است. می گوییم فرد متعارف انسان پنج انگشتی است ولی هیچ گاه نمی گوییم فرد متعارف انسان مشخصات زید را ندارد.
شاید منشا این امر این باشد که برخی مشابهات در دید عرف در نظر گرفته می شود (مانند پنج انگشتی بودن) اما برخی دیگر مغفول است (مثل مشابهت غالب انسانها در این که مشخصه ی زید را ندارند)