2-اسفند-1396, 01:15
(27-بهمن-1396, 18:09)محمود رفاهی فرد نوشته: شاید بتوان گفت که اگر غلبه و ندرت نباشد به کاربردن چنین تعبیر عرفی نخواهد بود. یعنی این که به اتکاء مناسبات حکم و موضوع، موضوع بدون قید ذکر شود در صورتی عرفیت دارد که آن قید، غالبی باشد.ولو با پذیرش این حرف، باز هم ندرت در تحقق انصراف دخلی ندارد. نهایتا میفرمایید گاهی اوقات تا ندرتی نباشد، نمیتوان (یعنی صحیح نیست) به مناسبات حکم و موضوع اتکا کرد. اما نمیتوان گفت که این که مخاطب، کلام را منصرف از فرد نادر برداشت میکند، جزء العلهاش ندرت آن فرد است!
چکیدهی عرضم این است که با فرضی که شما مطرح فرمودید، «ندرت» موضوع صحت تکلم به این شکل را فراهم میکند، اما دخلی به دلالت کلام به صورت منصرف از فرد نادر ندارد.
اما در هر صورت، اصل فرمایشتان هم که میفرمایید «تا ندرتی نباشد، این گونه سخن گفتن عرفی نیست» چندان روشن نیست.
(27-بهمن-1396, 18:09)محمود رفاهی فرد نوشته: ضمنا در مورد نقضی که استاد مطرح نمودند(نماز بر انسان واجب است) شاید بتوان این گونه از قائل به انصراف دفاع کرد که حتی در آن مثال نیز انصراف ثابت است و آنچه از لفظ بر می آید در این حد است که نماز بر انسانهای متعارف که البته پنج انگشتی اند واجب است لکن القاء خصوصیت یا تنقیح مناط قطعی (ولو به ضمیمه ی اطلاق مقامی مجموع ادله، چنانکه استاد در بحث ارث جده می فرمودند که گاهی حکم فرد مشابه از باب اطلاق مقامی فهمیده می شود و قیاس هم نیست) می شود که نماز بر اسان شش انگشتی نیز واجب است.
شما مثال «نماز» را کنار بگذارید.
فرض کنید گفته شود: «انسان باید روزی سه بار دور خودش بچرخد»
آیا در چنین مثالی میتوان تنقیح مناط کرد؟
همچنین آیا با این فرض که این کلام از معصوم صادر نشده باشد (که بتوان از اطلاق مقامی مجموع ادله استفاده کرد) هم میتوان گفت که این کلام نسبت به انسانهای شش انگشتی انصراف دارد؟
به نظر میرسد این گونه نباشد.