8-بهمن-1397, 08:36
(7-بهمن-1397, 15:59)سید محسن حائری نوشته: علاوه بر اشکال فوق، شاهدی نیز بر خلاف این مدعا وجود دارد و آن هم جاییست که مولی حکمی جعل میکند که به خاطر نکاتی در ناحیهی جعل (مانند احتیاط در مقام تشریع) اعم از موارد دارای ملاک است.
برای مثال این که زن و مرد نامحرم حق ندارند در محیطی بسته با یکدیگر تنها باشند، ملاکش این است که گاهی این تنهایی منجر به حصول فساد میگردد. اما مولی از باب احتیاط در مقام تشریع، حتی نمیخواهد که افرادی که اطمینان به عدم حصول مفسده دارند نیز، با یکدیگر تنها باشند.
در چنین جایی، تنها ماندن زن و مرد به طور مطلق مورد زجر مولی است و ارادهی مولی بالفعل به ترک چنین عملی وجود دارد و تخلف از این اراده طبعا مقتضی استحقاق عقاب است، هر چند که اصلا در این مورد خاص، ملاک وجود نداشته باشد که بخواهد تخلف شود. آیا در چنین جایی ایشان ملتزم میشوند که از آنجایی که ملاکی فوت نشده است، استحقاق عقابی نیز وجود ندارد؟
عرضی که دارم خیال می کنم با مبانی استاد هم سازگار باشد چون ظاهرا استاد قایل به حرمت تجری هستند ؛ و اما عرض بنده :
موضوع حکم عقل به لزوم امتثال تصدی مولا برای استیفاء ملاک و اغراض است یعنی شاید عبارت دقیق این باشد که بگوئیم تصدی برای ملاک نه ملاکی که متصدی تحصیلش شده و این تصدی در مورد مثال شما هم موجود است یعنی مولا ولو به خاطر این که سپردن تشخیص موضوع به عهده عرف مفسده دارد مثل بحث خلوت با نامحرم ، حکم و اراده خود را مطلق میکند و در صدد تحصیل ملاک از همه مکلفین بر می اید (احتیاط در تشریع) یعنی به تمام مکلفین می گوید من از تک تک شما اراده دارم با نامحرم خلوت نکنید و اصلا این که به فساد می انجامد یا نه ربطی به شما ندارد در این مثال ولو در واقع فسادی هم نباشد که ملاک فوت شود ولی تصدی بر تحفظ بر ملاک هست و همین تصدی موضوع حکم عقل است که اگر مراعات نشود دو حالت دارد یا واقعا به فساد می انجامد که استحقاق عقابش واضح است و یا واقعا به فساد نمی انجامد که می شود مصداق تجری .
خلاصه این که این مثال نقض عرض بنده محسوب نمی شود چون عرض بنده این بود که مولا وقتی متصدی یک ملاک است و یک تصدی هم دارد ولو این تصدی در قالب دو تحریک مشروط باشد این تصدی چون واحد است عقاب هم واحد است و در اثر عدم مراعات این دو تحریک مشروط این گونه نیست که دوبار ملاک فوت شود یا دو بار تجری شود یا یکبار ملاک فوت شود و یکبار تجری شود لذا دو عقاب در کار نخواهد بود .
آنچه به نظر می رسد متعدد میشود عقاب نیست بلکه مصحح عقوبت است یعنی به تعداد افرادی که داریم مصحح عقوبت داریم ولی نه چند عقاب بلکه یک عقاب یعنی مولا به خاطر هر کدام از ان افراد می تواند بگوید همان یک عقاب را بخاطر فرد الف یا ب یا ج یا ... انجام میدهم . تو که می توانستی غرض من را با الف تحصیل کنی و نکردی بخاطر ترک الف می توانم تو را عقاب کنم و تو که می توانستی غرض من را با ب تحصیل کنی و نکردی می توانم عقابم را بخاطر ب شامل تو کنم و هکذا ...