10-اسفند-1397, 13:19
فارغ از این که دو اختراع در ضمن یک فعل رخ میدهد یا نه، در همین مثال میز، دو ایجاد قابل طرح است. یکی ایجاد اصل نوع میز. به این معنی که می گوییم بشر نوعی به نام میز را اختراع کرده است. یعنی این که در کنار انواعی چون فرش، خانه، صندلی و ... نوعی به نام میز را ابداع کرده است.
مراد از ایجاد دوم، این است که بعد از ابداع میز، مصادیقی برای این نوع ساخته می شود. یعنی همان ایجادی که در هر ساختن میزی رخ می دهد.
همین دو ایجاد در امور اعتباری نیز قابل طرح است. چون امور اعتباری هم مخترع بشر هستند و به نظر می رسد همین نکته تفاوت اصلی امر اعتباری و انتزاعی است. یعنی اصل امر اعتباری ابداعی است(همان ایجاد اول) بر خلاف اصل امر انتزاعی. یعنی نمی توان گفت ویژگی ای به نام اتصال یا انفصال، اختراع بشر هستند در حالی که می توان امور اعتباری را مخترع دانست.
اما ایجاد دوم، ما به التفاوت امر اعتباری و انتزاعی نیست. چون گاهی امور اعتباری بدون ایجاد، موجود می شوند. چنانکه در وضع تعینی، ویژگی اعتباری اسمیت قهرا ایجاد می شود.
ضمنا نفهمیدم اتحاد ایجاد و وجود چه ارتباطی با بحث دارد؟
مراد از ایجاد دوم، این است که بعد از ابداع میز، مصادیقی برای این نوع ساخته می شود. یعنی همان ایجادی که در هر ساختن میزی رخ می دهد.
همین دو ایجاد در امور اعتباری نیز قابل طرح است. چون امور اعتباری هم مخترع بشر هستند و به نظر می رسد همین نکته تفاوت اصلی امر اعتباری و انتزاعی است. یعنی اصل امر اعتباری ابداعی است(همان ایجاد اول) بر خلاف اصل امر انتزاعی. یعنی نمی توان گفت ویژگی ای به نام اتصال یا انفصال، اختراع بشر هستند در حالی که می توان امور اعتباری را مخترع دانست.
اما ایجاد دوم، ما به التفاوت امر اعتباری و انتزاعی نیست. چون گاهی امور اعتباری بدون ایجاد، موجود می شوند. چنانکه در وضع تعینی، ویژگی اعتباری اسمیت قهرا ایجاد می شود.
ضمنا نفهمیدم اتحاد ایجاد و وجود چه ارتباطی با بحث دارد؟