++++++++++++++
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی به سئوالی در مورد استفاده از الکل صنعتی برای ضدعفونی کردن سطوح پاسخ دادند.
سئوال : آیا الکل طبی و صنعتی پاک است؟ با توجه به اینکه الکل در بسیاری از مواد بهداشتی و ضدعفونی کننده وجود دارد، وظیفه ما در مورد آن چیست؟
پاسخ : اگر اطمینان نباشد که الکل را از مایع مستکننده گرفتهاند، پاک است و در فرض شک نیز تحقیق لازم نیست.https://fa.shafaqna.com/news/899931/
+++++++++++
در باره خبری از یک طاعون
در باره طاعون یا مرگ سیاه، کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است؛ آثاری که خواندنی هستند و می توانند دایره تعامل مسلمانان را با طاعون به عنوان یک بیماری نشان دهند. متن زیر خبری از یک طاعون از کتاب نهر الذهب فی تاریخ حلب است که سال 749 آمده و دامنه تلفات آن بسیار گسترده بوده است.
و اما سادگی های ما در این زمینه که ناشی از عقب ماندگی های ذهنی است، همچنان در این روزگار هم دیده می شود، مسائلی که سبب می شود مسائل را سبک بگیریم و برای آنها هزینه و وقت و دقت و آموزش و پژوهش کافی اختصاص ندهیم. مشکل ما ساده انگاشتن مسائل، اعتماد به نفس بیهوده، و بکار بردن راه حلهای قدیمی و کهنه و بی خاصیت، و از همه مهم تر فلسفه های کلی در این زمینه است.
سال 749 طاعون بزرگی آمد که مرگ و میر فراوانی به دنبال داشت، و بسیار فراگیر بود و در گذر زمان، مثل آن شنیده نشده بود. بسیاری از سرزمین ها و خانه ها را خالی کرد و مردمان را گرفتار بیماری سکوت نمود. وقتی کسی به این طاعون گرفتار می شد، یک ساعت شنی بیشتر دوام نمی آورد. همان وقت با خانواده اش وداع می کرد، آسیابش را تعطیل می کرد، قبرش را آماده می کرد، به خانه می رفت و می مرد. گاهی تلفات یک روز شهر حلب تا 500 نفر می رسید. در دمشق تا 1000 نفر می رسید. در دیار مصر، در یک روز، تا 20 هزار نفر هم مردند. این خبری است که رسیده است. این طاعون یک سال طول کشید و طی آن یک ثلث مردم عالم از بین رفتند.
در این وقت بود که رزق و روزی شاغلان به کفن و دفن زیاد شد، و خوشی زیر دل آنها زده به لهو و لعب مشغول شدند... آن وقت می دیدید که بزرگان حلب نشسته اند و کتاب های سنگین طبی را مطالعه می کنند [و هم يطالعون من كتب الطب الغوامض ] و با خوردن ترشیجات خود را درمان می کنند، و از خاک ارمنی استمداد می گیرند و خانه هایشان را با عنبر و کافور و صندل بخور می دهند، و انگشتری از یاقوت درست می کنند، و در خوراکشان از سرکه و پیاز استفاده می نمایند. گویند که مبدأ این طاعون از ظلمات [سمت مغرب و اقیانوس اطلس] بوده؛ آن هم پانزده سال پیش از آن که به حلب برسد. این ششمین طاعون در اسلام است. (نهر الذهب فی تاریخ حلب: 3/152)
https://t.me/s/jafarian1964
++++++++++++
پزشکان و روحانیون?
?محمدجواد کاشی
?این روزها پزشکان و پرستاران کانون توجه مردماند. حریصانه به سخنانشان گوش میسپرند، به نصایحشان جامه عمل میپوشند و قدردان زحماتشان هستند. پزشکان و پرستاران درست در کانون خطر حاضرند. در موقعیتهایی که مردم جرات حضور در آنجا را ندارند. به همین جهت چهرههای آنان قدسیت پیدا کرده است. وقتی برای تمدد اعصاب خود و بیمارانشان شادی میکنند و میرقصند، مردم قربان صدقهشان میروند و برایشان دعا میکنند. وقتی خبر از مرگ شان میرسد اندوهی عمیق بر جانشان مینشیند.
?ماجرای نسل ما در دهههای چهل و پنجاه همین طور شده بود. اما به جای ویروس کرونا، احساس از هم گسیختگی اخلاقی و معنوی داشتیم. توسعه شتابان پهلوی، نسل ما را سرگشته و بی معنا کرده بود. در آن روزگار، به جای پزشکان روحانیون به کانون توجه ما تبدیل شدند. ما حریصانه به سخنانشان گوش میسپردیم. به نصایحشان جامه عمل میپوشیدیم، و قدردان وجودشان بودیم. چهرهشان قدسیت پیدا کرده بود و اندوهشان به اندوه ما تبدیل میشد.
?ما زندگی میکردیم اما کمبود معنا و معنویت داشتیم، روحانیون نیز به ما کمک میکردند اما اقبال بیش از حد به آنها سبب شد خود را دائر مدار دینی کردن همه چیز کنند. از دین چتری ساختند که همه چیز ذیل آن معنا پیدا میکرد. سایبانی ساختند که هنر و زیبایی و فلسفه و عشق و علم و سیاست و حتی تخیلات و آرزوهای شخصی را باید ذیل آن تعریف میکردیم. تا اینجای کار مشکلی نداشت. پزشکان نیز وضع مشابهی دارند. پزشکان نیز گاهی همه چیز را پزشکینه میکنند. نشان میدهند چگونه باید سلامت را نقطه کانون زندگی قرار داد و همه چیز را به شرط رعایت موازین سلامت پذیرفت. هنر و ورزش و دین و راه رفتن و رقصیدن و دوستی کردن و ...
?اما یک تفاوت بنیادین میان روحانیون و پزشکان هست. نمیتوان تصور کرد که پزشکان امروز که مورد اقبال مردم واقع شدهاند یکباره متصدی حکومت شوند و با بار سنگین تبلیغاتی پزشکینه کردن همه امور زندگی را ترویج کنند، همه امکانهای تشویقی و تحمیلی و اجبار یک حکومت را هم به دست بگیرند تا کسی از موازین سلامت تخطی نکند. اما متاسفانه روحانیون چنین کردند.
?روحانیون دینی کردن جامعه را در دستور کار قرار دادند به این معنا که همه چیز را باید ذیل چتر دین فهم کرد و خود را دائرمدار همه چیز کردند. جامعه یکباره با روحانیون اقتصاد دان، صاحب نظر در امور فرهنگی، ادیب، شاعر، نقاش، مدیر، قاضی، مشاور روانی، مخترع، ورزشکار، لطیفه گو و حتی پزشک مواجه شد. همه چیز قرار شد دینی شود و برای این کار، تبلیغات و توزیع امکانات و رانت و تحمیل و اجبار هم به کار آمد. همه چیز دینی شد در حالیکه هر ناظر منصفی اعتراف میکند دین تا حدود بسیاری از جامعه رخت بر بسته است.
https://t.me/s/namehayehawzavi
++++++++++++
+++++++++++
آیت الله تبریزیان استاد سابق درس خارج طب اسلامی مدرسه فیضیه قم ، مکان استعمال روغن بنفشه را از محل مذکور در روایت تغییر داد
+++++++++++
نظر مدیر مسؤول سابق موسسه روزنامه کیهان
++++++++++++
قال المفضل : يا سيدي فمن أين يظهر وكيف يظهر؟ قال : يا مفضل يظهر وحده و يأتي البيت وحده ، و يلج الكعبة وحده ، و يجنّ عليه الليل وحده، فاذا نامت العيون و غسق الليل نزل إليه جبرئيل و ميكائيل علیهما السلام، و الملائكة صفوفا فيقول له جبرئيل: يا سيدي قولك مقبول، وأمرك جائز.
#مفضل از #امام_صادق علیه السلام میپرسد: ای آقای من! [#حضرت_مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] از کجا و چگونه ظهور میکند؟ حضرت فرمودند: ای مفضل! به تنهایی ظهور میکند و تنها به طرف خانه خدا میآید و تنها وارد کعبه میشود و چون شب فرارسد همچنان تنهاست. پس وقتی چشمها به خواب رفت و شب کاملا تاریک شد، #جبرئیل و #میکائیل و دسته دسته فرشتگان بر وی فرود آیند و جبرئیل به وی میگوید: ای آقای من! گفتارت پذیرفته و فرمانت رواست.
#بحار_الأنوار - جلد ۵۳ - صفحه ۷ - ناشر: مؤسسة الوفاءسایت کتابخانه مدرسه فقاهت:
lib.eshia.ir/11008/53/7
#ظهور #امام_زمان #کعبه #مسجد_الحرام #مرحوم_کافی #الا_یا_اهل_العالم #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق