31-شهريور-1399, 11:22
(آخرین تغییر در ارسال: 31-شهريور-1399, 11:24 توسط محمود رفاهی فرد.)
1- قبول که غرض اصلی متکلم بیان است و نه اجمال اما چرا اصل این است که تمام جهات دخیل در عمل به این حکم را با همین خطاب بگوید؟ اگر متکلم صرفا در مقام بیان اصل وجوب نماز در شریعت باشد و بگوید الصلاۀ واجبۀ فی الاسلام، آیا خلاف اصل عمل کرده است؟
بله این که کلامی بگوید که معنایش مجمل باشد می توان گفت خلاف اصل است اما این ادعا که تمام جهات دخیل در عمل به حکم را باید در همین خطاب تبیین کرده باشد چه دلیل و شاهدی دارد؟
2- در مثال تعیینی و تخییری که مبنای ادعا شده، مستلزم حمل بر تعیینی بودن امر دانسته شده، این استلزام چه وجهی دارد؟ می فرمایید که اصل این است که متکلم، تعیینی یا تخییری بودن امر را با همین خطاب، روشن کند، سلمنا، خب حالا با امری مواجهیم که این جهت در آن بیان نشده، بعد می فرمایید چون اصل، این است که تعیینی و تخییری بودن را با همین امر بیان می کرد، پس لابد با این امر، می خواسته بگوید تعیینی است. این چه دلیلی دارد؟
3- از این مبنی نتیجه گرفته اید که قدر متیقن در مقام تخاطب، مانع اطلاق می شود. این استنتاج هم روشن نیست. نوشته اید بر فرض عدم سریان، اجمالی پیش نمی آید. خب مگر بر فرض سریان، اجمال پیش می آید تا بنا بر مبنای ادعا شده، رفع ید از سریان شود؟ وانگهی، آیا مختار، این است که قدر متیقن، موجب ظهور در تقید به آن می شود و یا صرفا اطلاق را مخدوش می کند؟ وجهی برای گزینه ی اول به نظر نمی رسد و وجه دوم هم در واقع موجب اجمال خطاب می شود که به صدد تحرز از آن بودیم.
بله این که کلامی بگوید که معنایش مجمل باشد می توان گفت خلاف اصل است اما این ادعا که تمام جهات دخیل در عمل به حکم را باید در همین خطاب تبیین کرده باشد چه دلیل و شاهدی دارد؟
2- در مثال تعیینی و تخییری که مبنای ادعا شده، مستلزم حمل بر تعیینی بودن امر دانسته شده، این استلزام چه وجهی دارد؟ می فرمایید که اصل این است که متکلم، تعیینی یا تخییری بودن امر را با همین خطاب، روشن کند، سلمنا، خب حالا با امری مواجهیم که این جهت در آن بیان نشده، بعد می فرمایید چون اصل، این است که تعیینی و تخییری بودن را با همین امر بیان می کرد، پس لابد با این امر، می خواسته بگوید تعیینی است. این چه دلیلی دارد؟
3- از این مبنی نتیجه گرفته اید که قدر متیقن در مقام تخاطب، مانع اطلاق می شود. این استنتاج هم روشن نیست. نوشته اید بر فرض عدم سریان، اجمالی پیش نمی آید. خب مگر بر فرض سریان، اجمال پیش می آید تا بنا بر مبنای ادعا شده، رفع ید از سریان شود؟ وانگهی، آیا مختار، این است که قدر متیقن، موجب ظهور در تقید به آن می شود و یا صرفا اطلاق را مخدوش می کند؟ وجهی برای گزینه ی اول به نظر نمی رسد و وجه دوم هم در واقع موجب اجمال خطاب می شود که به صدد تحرز از آن بودیم.