2-آبان-1399, 07:28
اشکال مطرح در کلام آقای خیشه یک پاسخ نقضی دارد و یک حلی:
پاسخ نقضی: اینکه یک مقدار از غرض قهرا تفویت میشود معنایش اینست که استیفای آن مقدار اصلا مقدور نیست پس اساسا نباید امری به آن مقدار تعلق بگیرد چون امر به غیر مقدور قبیح است در حالیکه فرض اینست که ما امر به هر دو را به نحو ترتبی پذیرفته ایم.
پاسخ حلی: اگر توانستیم از اشکالات ترتب تخلص یابیم معنایش اینست که پذیرفته ایم علیرغم غیر مقدور بین یک مقدار از غرض و عدم امکان استیفای آن با این حال مولا هر دو را مامور به قرار داده است یعنی در صدد تحصیل هر دو غرض بر آمده است با این فرض همانگونه که امر به استیفای آن غرض غیر مقدور تصحیح میشود عقابش هم تصحیح میشود. بلحاظ وجدانی هم به نظر می رسد اگر مولا گفت جان بچه ام را که در حال غرق شدن است نجات بده و الا شلاقت می زنم و عبد در پاسخ میگوید من نجات نمیدهم بعد مولا میگوید حالا که عصیان کردی و شلاق را به جان خریدی لا اقل برو نان بخر که شب گرسنه نمانیم و الا تا سه روز از غذا خبری نیست عبد میگوید من نان نمیخرم آیا بلحاظ عقلایی این عبد مستحق هر ذو عقاب(شلاق خوردن و سه روز گرسنگی) نیست. فافهم فان المقام لایخلو عن الدقه.
پاسخ نقضی: اینکه یک مقدار از غرض قهرا تفویت میشود معنایش اینست که استیفای آن مقدار اصلا مقدور نیست پس اساسا نباید امری به آن مقدار تعلق بگیرد چون امر به غیر مقدور قبیح است در حالیکه فرض اینست که ما امر به هر دو را به نحو ترتبی پذیرفته ایم.
پاسخ حلی: اگر توانستیم از اشکالات ترتب تخلص یابیم معنایش اینست که پذیرفته ایم علیرغم غیر مقدور بین یک مقدار از غرض و عدم امکان استیفای آن با این حال مولا هر دو را مامور به قرار داده است یعنی در صدد تحصیل هر دو غرض بر آمده است با این فرض همانگونه که امر به استیفای آن غرض غیر مقدور تصحیح میشود عقابش هم تصحیح میشود. بلحاظ وجدانی هم به نظر می رسد اگر مولا گفت جان بچه ام را که در حال غرق شدن است نجات بده و الا شلاقت می زنم و عبد در پاسخ میگوید من نجات نمیدهم بعد مولا میگوید حالا که عصیان کردی و شلاق را به جان خریدی لا اقل برو نان بخر که شب گرسنه نمانیم و الا تا سه روز از غذا خبری نیست عبد میگوید من نان نمیخرم آیا بلحاظ عقلایی این عبد مستحق هر ذو عقاب(شلاق خوردن و سه روز گرسنگی) نیست. فافهم فان المقام لایخلو عن الدقه.