7-اسفند-1400, 09:02
اشکال چهارمی هم در درس توسط برخی دوستان مطرح شد که هرچند استاد قبول نکردند، اما قابل توجه است.
عدم بقای عرفی موضوع:
در جریان استصحاب بقای موضوع شرط است و معیار برای این بقا، نظر عرف است. در استصحاب عدم ازلی قضیۀ متیقنه، سالبه به انتفای موضوع است: زید وقتی نبود هاشمی نبود و قضیۀ مشکوکه (اگر صادق باشد) سالبه به انتفای محمول است. پس موضوع قضیۀ متیقنه، زیدِ معدوم است (حداقل در نظر عرف چنین است) و موضوع قضیۀ مشکوکه، زید موجود است. عرف زید موجود را بقای زید معدوم نمی داند، پس وحدت موضوع بین دو قضیه در نظر عرف وجود ندارد.
پاسخ استاد این بود که زید عوض نشده است. زیدی که نبود با زیدی که هست یک زید است. وجود یا عدم زید در زیدیت زید، داخل نیست؛ لذا زید موجود با زید معدوم یکی هستند؛ فقط یکی با وجود مقارن شده است و دیگری مقارن نشده است.
اشکالی که در مورد این پاسخ مطرح شد: این که ماهیت زید در این دو زید یکی است و وجود عارض بر آن میشود، نگاه عقلی و فلسفی است. عرف، موضوعات را با آثارشان می شناسد. در نظر عرف وقتی که زید وجود دارد، میتوان صفتی را بر او حمل یا از او سلب کرد ولی زید معدوم این آثار را ندارد؛ لذا عرف زید معدوم را غیر از زید موجود می داند.
عدم بقای عرفی موضوع:
در جریان استصحاب بقای موضوع شرط است و معیار برای این بقا، نظر عرف است. در استصحاب عدم ازلی قضیۀ متیقنه، سالبه به انتفای موضوع است: زید وقتی نبود هاشمی نبود و قضیۀ مشکوکه (اگر صادق باشد) سالبه به انتفای محمول است. پس موضوع قضیۀ متیقنه، زیدِ معدوم است (حداقل در نظر عرف چنین است) و موضوع قضیۀ مشکوکه، زید موجود است. عرف زید موجود را بقای زید معدوم نمی داند، پس وحدت موضوع بین دو قضیه در نظر عرف وجود ندارد.
پاسخ استاد این بود که زید عوض نشده است. زیدی که نبود با زیدی که هست یک زید است. وجود یا عدم زید در زیدیت زید، داخل نیست؛ لذا زید موجود با زید معدوم یکی هستند؛ فقط یکی با وجود مقارن شده است و دیگری مقارن نشده است.
اشکالی که در مورد این پاسخ مطرح شد: این که ماهیت زید در این دو زید یکی است و وجود عارض بر آن میشود، نگاه عقلی و فلسفی است. عرف، موضوعات را با آثارشان می شناسد. در نظر عرف وقتی که زید وجود دارد، میتوان صفتی را بر او حمل یا از او سلب کرد ولی زید معدوم این آثار را ندارد؛ لذا عرف زید معدوم را غیر از زید موجود می داند.