21-آبان-1393, 12:25
الغای خصوصیت بطور معمول از طریق فهم عرف صورت میگرد و طبعاً به این نحو است که عرف برای قید خصوصیت در ترتب حکم نمی فهمد و در نتیجه متکلم نیز قصد تفهیم خصوصیت نداشته است و الا باید تنبیه میداد.
و عدم فهم خصوصیت از سوی عرف نیز به نظر میرسد عمدتا با لحاظ تناسب حکم و موضوع است که طبعا به تناسب موارد فرق میکند.
اما صورتی که آقای مظفری بیان کردند که در الخمر حرام لانه مسکر این مورد از موارد الغای خصوصیت نیست بلکه از مواردی تعمیم حکم به جهت عموم علت است.
همچنین مثال وجوب اذن دختر باکره رشیده ربطی خلاف قاعده ندارد بلکه از این باب است که از نظر عرفی باکره بودن - و تجربه ازدواج نداشتن - صلاحیت دخالت در حکم به وجوب اذن از پدر دارد.
همچنین مثال خون کمتر از درهم نیز ربطی به تعبدی بودن ندارد بلکه بعد از علم به عدم تناسب نجاست با نماز کمی نجاست از نظری عرفی صلاحیت دخالت در حکم به جواز نماز را دارد.
و عدم فهم خصوصیت از سوی عرف نیز به نظر میرسد عمدتا با لحاظ تناسب حکم و موضوع است که طبعا به تناسب موارد فرق میکند.
اما صورتی که آقای مظفری بیان کردند که در الخمر حرام لانه مسکر این مورد از موارد الغای خصوصیت نیست بلکه از مواردی تعمیم حکم به جهت عموم علت است.
همچنین مثال وجوب اذن دختر باکره رشیده ربطی خلاف قاعده ندارد بلکه از این باب است که از نظر عرفی باکره بودن - و تجربه ازدواج نداشتن - صلاحیت دخالت در حکم به وجوب اذن از پدر دارد.
همچنین مثال خون کمتر از درهم نیز ربطی به تعبدی بودن ندارد بلکه بعد از علم به عدم تناسب نجاست با نماز کمی نجاست از نظری عرفی صلاحیت دخالت در حکم به جواز نماز را دارد.