23-ارديبهشت-1402, 19:01
حقیقت حکم، عبارت است از انشاء به داعی جعل داعی امکانی. اینکه شارع یک شیئ را واجب میکند، حقیقت این وجوب، یک اعتباری است که غرضش این است که جعل ما یمکن ای یکون داعیا. واجب کرده تا امکان محرکیت را در اختبار عبد بگذارد. محرکیت فعلیه مراد نیست چرا که خیلیها عاصی هستند. بلکه مراد محرکیت امکانیه است یعنی به داعی امکان تحریک است. دیگر دواعی هیچکدام مصداق حکم نیستند مثل تهدید و امتحان. بلکه حقیقت حکم این است که جعل داعی بامکان ان یکون داعیا. اما در ظرف جهل، حکم فعلی نیست چون امکان داعویت نیست زیرا داعویت فرع بر وصول است ولو با ایجاب احتیاط. وقتی که حکم به مکلف رسید، میتواند داعی باشد. پس قوام حقیقت حکم به وصول است. ما لم یصل لایکون حکما. انشاء هست و وجوب جعل شده ولی حکم نیست. قوام حکم به وصول است به هر نحوی از وصول. حکم در ظرف جهل، فعلیت ندارد همانطور که شیخ انصاری گفت که انشائی است. بعد از اینکه وصول پیدا کرد، حکم میشود. چنین نیست که انشاء از یک مرتبه به مرتبه دیگر برود که آخوند قائل شد و اصلا مراتب در میان نیست. یک حکم انشائی بیشتر نیست و اگر مکلف به آن علم پیدا کند، او حکم میشود و منجز خواهد بود