3-فروردين-1403, 22:19
مرحوم آخوند می فرماید در استفهام حقیقی یا انکاری یا ... مستعمل فیه چیزی نیست جز استفهام؛ ولی انگیزه های مختلفی دارد؛ گاهی به انگیزۀ طلب فهم است که می شود استفهام حقیقی؛ گاهی به انگیزۀ انکار است می شود استفهام انکاری و ... .
فرمایش استاد این است که این دواعی صرفاً دواعی نیستند بلکه متکلم قصد تفهیمشان را نیز دارد. یعنی انگیزه ای است که متکلم می خواهد آن را به متکلم بفهماند. مثلاً در استفهام انکاری متکلم می خواهد به مخاطب انکارش را بفهماند. یا در استفهام توبیخی متکلم قصد تفهیم توبیخ را نیز دارد.
حال یکی از ثمرات این تدقیق استاد در بحث حجیّت ظواهر نمایان می شود.
بنابر تحقیق مرادات تفهیمی مصداق ظواهر هستند و همانطور که مراد استعمالی قابلیت احتجاج دارد مراد تفهیمی نیز قابلیت احتجاج دارد. اما اگر گفتیم صرفاً داعی است، دیگر مصداق ظواهر نیست.
تفکیک بین مراد تفهیمی و استعمالی و جدی پدیده های پیرامون آن در مباحث اصولی بسیاری، نقش آفرین است.
البته این ثمره ای که عرض کردم، را به استاد نسبت نمی دهم.
فرمایش استاد این است که این دواعی صرفاً دواعی نیستند بلکه متکلم قصد تفهیمشان را نیز دارد. یعنی انگیزه ای است که متکلم می خواهد آن را به متکلم بفهماند. مثلاً در استفهام انکاری متکلم می خواهد به مخاطب انکارش را بفهماند. یا در استفهام توبیخی متکلم قصد تفهیم توبیخ را نیز دارد.
حال یکی از ثمرات این تدقیق استاد در بحث حجیّت ظواهر نمایان می شود.
بنابر تحقیق مرادات تفهیمی مصداق ظواهر هستند و همانطور که مراد استعمالی قابلیت احتجاج دارد مراد تفهیمی نیز قابلیت احتجاج دارد. اما اگر گفتیم صرفاً داعی است، دیگر مصداق ظواهر نیست.
تفکیک بین مراد تفهیمی و استعمالی و جدی پدیده های پیرامون آن در مباحث اصولی بسیاری، نقش آفرین است.
البته این ثمره ای که عرض کردم، را به استاد نسبت نمی دهم.