9-بهمن-1394, 19:45
اما خوب بازم تو این بحث مشکل دارم. و نمی تونم کامل و دقیق متن شیخ رو متوجه بشم.
1. با توجه به این توجیه بالا، قطع طریقی اصلا لحاظ به موضوع نیست که بخوایم بحث کنیم آیا حکم می خواد داخل کنه عام رو یا خارج می کنه و تنها خواص رو داخل می کنه. در حالی که متن شیخ، در انتهای بررسی حکم قطع طریقی به وضوح داره می گه که قطع طریقی هیچ موضوعی رو خارج نمی کنه. خوب وقتی لحاظ روی موضوع نیست، برای چی باید موضوعات رو داخل یا خارج کرد که جای سوال داره؟
2. در حکم، هر چقدر هم عام باشه، بازم لحاظ و خصوصیاتی وجود داره. عام عام که نیست. حالا این تقسیم بندی عام بودن یا خاص بودن احکام رو برای بررسی اون احکام که چطوری نسبت به این احکام بخوایم شرایط رو لحاظ کنیم و ... من تا الان دقیق پیدا نکردم. مثلا این که وقتی که می گن تنها ادله عقلی و شرعی خاصی که مجتهد با توسط آنها به قطع برسه، حکم این قطع برای مقلد جاری می شه. خوب این چطور خاص است و عام نیست؟
و یا خیلی سوالات دیگه که با توجه به متن وجود داره. به خصوص نسبت به بحث حجیت قطع. این مورد رو اصلا متوجه نشدم. سه روز تمام وقت گذاشتم و خوندم و دقیقا خط به خط حفظ شدم. اما وقتی تو امتحان سوالش اومد، جوابی که نوشتم، خودمم نفهمیدم که چی گفتم.
اینجا قطع حجیت لغوی یعنی لزوم متابعت داره. ولی حجیت اصولی نداره. و ظن حجیت اصولی داره و ...
اصلا آیا لزومی از بحث حجیت اصولی داشتن قطع است یا نه؟ وقتی می گیم که قطع احساس درونی است نه ادله رسیدن به قطع، اون وقت حجیت اصولی یعنی رساننده به واقعیت. خوب اینجا چه جای بحث از اون است؟
در مقابل، ظن رو هم آیا ما به معنای احساس درونی ظن داشتن به حکم نمی دونیم؟ اون وقت این بحث از حجیت اصولی داشتن ظن دیگه چی است؟ این مطلبش به کجای اصول ارتباط پیدا می کنه؟ و چه تأثیری داره که حجت باشه یا نباشه؟ این یه مقداری گنگ است و معلوم نیست.
1. با توجه به این توجیه بالا، قطع طریقی اصلا لحاظ به موضوع نیست که بخوایم بحث کنیم آیا حکم می خواد داخل کنه عام رو یا خارج می کنه و تنها خواص رو داخل می کنه. در حالی که متن شیخ، در انتهای بررسی حکم قطع طریقی به وضوح داره می گه که قطع طریقی هیچ موضوعی رو خارج نمی کنه. خوب وقتی لحاظ روی موضوع نیست، برای چی باید موضوعات رو داخل یا خارج کرد که جای سوال داره؟
2. در حکم، هر چقدر هم عام باشه، بازم لحاظ و خصوصیاتی وجود داره. عام عام که نیست. حالا این تقسیم بندی عام بودن یا خاص بودن احکام رو برای بررسی اون احکام که چطوری نسبت به این احکام بخوایم شرایط رو لحاظ کنیم و ... من تا الان دقیق پیدا نکردم. مثلا این که وقتی که می گن تنها ادله عقلی و شرعی خاصی که مجتهد با توسط آنها به قطع برسه، حکم این قطع برای مقلد جاری می شه. خوب این چطور خاص است و عام نیست؟
و یا خیلی سوالات دیگه که با توجه به متن وجود داره. به خصوص نسبت به بحث حجیت قطع. این مورد رو اصلا متوجه نشدم. سه روز تمام وقت گذاشتم و خوندم و دقیقا خط به خط حفظ شدم. اما وقتی تو امتحان سوالش اومد، جوابی که نوشتم، خودمم نفهمیدم که چی گفتم.
اینجا قطع حجیت لغوی یعنی لزوم متابعت داره. ولی حجیت اصولی نداره. و ظن حجیت اصولی داره و ...
اصلا آیا لزومی از بحث حجیت اصولی داشتن قطع است یا نه؟ وقتی می گیم که قطع احساس درونی است نه ادله رسیدن به قطع، اون وقت حجیت اصولی یعنی رساننده به واقعیت. خوب اینجا چه جای بحث از اون است؟
در مقابل، ظن رو هم آیا ما به معنای احساس درونی ظن داشتن به حکم نمی دونیم؟ اون وقت این بحث از حجیت اصولی داشتن ظن دیگه چی است؟ این مطلبش به کجای اصول ارتباط پیدا می کنه؟ و چه تأثیری داره که حجت باشه یا نباشه؟ این یه مقداری گنگ است و معلوم نیست.