امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«تقریر» درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی سال تحصیلی 96-1395
#4
95/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مطلق و مقید/اعتبارات ماهیت /ماهیت مهمله
خلاصه مباحث گذشته:
در جلسه گذشته موضوع له کلی طبیعی بیان شد و عرض شد موضوع له آن همان لا بشرط قسمی است
 
ماهیت مهمله
در کلمات اصولیین مراد از ماهیت مهمله ماهیتی است که جامع بین اطلاق و تقیید و مطلق و مقید است که دارای سه خصوصیت است
1. جامع بین مطلقه و مقیده است
2. این ماهیت منتزع از ذات ماهیت است و در انتزاع آن از ماهیت چیزی جز ماهیت لحاظ نشده است
3. ماهیت مهمله معقول اولی است و جری بر خارج می‌شود نه این که معقول ثانوی باشد و مصادیق آن ذهنی باشد
مرحوم سبزواری لا بشرط مقسمی را ماهیت مهمله دانسته است زیرا ایشان لا بشرط مقسمی را جامع بین معقول اولی و ثانوی دانسته است لذا قابل صدق و جری بر خارج است اما از نظر ما لا بشرط مقسمی معقول ثانوی است و قابل صدق بر خارج ندارد لذا لا بشرط مقسمی نمی‌تواند ماهیت مهمله باشد
حال که لا بشرط مقسمی نمی‌تواند ماهیت مهمله باشد آیا لا بشرط قسمی می‌تواند ماهیت مهمله باشد؟
مرحوم شهید صدر دو اشکال برای اینکه ماهیت مهمله همان لا بشرط قسمی باشد بیان می‌کند و هر دو اشکال را پاسخ می‌دهد
اشکال اول: طبق مبنای مرحوم آقای خویی که فرمود لا بشرط قسمی ماهیت به همراه قید تجرد است که لازمه این بیان عدم صدق لا بشرط قسمی بر ماهیت مقیده است در حالی که ماهیت مهمله قابل صدق بر مقیده نیز هست و طبق این بیان لا بشرط قسمی یکی از مصادیق ماهیت مهمله است زیرا ماهیت مهمله هم صادق بر مقیده است و هم صادق بر مطلقه و فرض این است که لا بشرط قسمی ماهیت مطلقه است به همراه قید اطلاق پس ماهیت مهمله نمی‌تواند لا بشرط قسمی باشد پس طبق مبنای آقای خویی ماهیت مهمله چیز جز سه معقول اولی است که در ضمن آنها موجود است و امکان ندارد وجود مستقل ذهنی داشته باشد زیرا فقط در صورتی می‌تواند وجود مستقل داشته باشد که از قیود تجرید شده و این تجرد به عنوان قید برای ماهیت لحاظ شده باشد که در این صورت لا بشرط قسمی است
اما اشکال این بیان قبلا بیان شد که لا بشرط قسمی همان ذات ماهیت است و تجرد و سعه فقط صفت وجود ذهنی آن است ولی ملحوظ در لا بشرط قسمی غیر از ذات ماهیت نیست
اشکال دوم: حتی اگر مبنای مرحوم خویی را قبول نکنیم باز هم بین لا بشرط قسمی و ماهیت مهمله فرق است زیرا در لا بشرط قسمی ذات ماهیت لحاظ شده است بگونه‌ای خصوصیات خارج از ماهیت نیز در ذات ماهیت لحاظ شده است که خارج از ذات ماهیت نیز لحاظ شده است لذا غیر از ذات و ذاتیات نیز قابل حمل بر لا بشرط قسمی است بخلاف ماهیت مهمله که فقط ذات ماهیت در آن دیده شده است لذا غیر از ذات و ذاتیات بر آن حمل نمی‌شود
این بیان نیز صحیح نیست زیرا مراد از لحاظ ذات ماهیت بدون در نظر گرفتن موارد خارج از ذات فقط در ناحیه عقد الحمل است یعنی ماهیت در عقد الحمل مهمل است و این منافاتی ندارد که بتوان موارد خارج از ذات را بر آن حمل کرد پس ماهیت مهمله از این جهت نیز با لا بشرط قسمی هیچ تفاوتی ندارد
از بیانات فوق روشن شد که فرقی بین ماهیت مهمله و لا بشرط قسمی نیست و در واقع ملحوظ و وجود ذهنی این دو یکی است و ماهیت مهمله همان لا بشرط قسمی است که وجود مستقل دارد و چون ذات ماهیت است بر ماهیت مقیده قابل صدق است لذا وجهی ندارد ماهیت مهمله را چیزی غیر از لا بشرط قسمی بدانیم
اما طبق مبنای آقای خویی که لا بشرط قسمی قید تجرد و سریان فعلی دارد ماهیت مهمله وجودی غیر از لا بشرط قسمی است بلکه قسم چهارم از معقولات اولی است که هیچ گاه وجود مستقل ندارد و همیشه وجود آن در ضمن سه معقول اولی است و یا اینکه ماهیت مهمله معقول ثانوی باشد یعنی جامع بین سه معقول اولی باشد که هیچ کدام از این دو فرض صحیح نیست زیرا فرض این است که ماهیت مهمله بر ماهیت مقیده در خارج صادق است و در ذهن وجود مستقل دارد پس نه می‌تواند معقول ثانوی باشد و نه وجود اندکاکی در ضمن سه معقول اولی داشته باشد لذا ماهیت مهمله همان لا بشرط قسمی است
موضوع له اسم جنس
متأخرین قائل شده‌اند که اسم جنس وضع شده است برای ماهیت مهمله
اما به نظر ما هیچ دلیلی وجود ندارد که موضوع له اسم جنس را ماهیت مهمله بدانیم یعنی در واقع ماهیت مهمله را غیر از لا بشرط قسمی تصور کرده و آنرا موضوع له اسم جنس قرار دهیم بلکه موضوع له اسم جنس می‌تواند همان لا بشرط قسمی باشد که با ماهیت مهمله تفاوتی ندارد[1]
تنها اشکال برای اینکه موضوع له اسم جنس لا بشرط قسمی باشد این است که لا بشرط قسمی وجود مستقل در ذهن دارد و هیچ قید و شرطی در آن لحاظ نشده است پس اگر همین لا بشرط قسمی موضوع له اسم جنس باشد لازمه آن این است که این قید اطلاق و سریان که در لا بشرط قسمی وجود دارد در اسم جنس نیز اخذ شود لذا استعمال اسم جنس در مقیده مجاز است
اما این اشکال وارد نیست زیرا مستقل بودن وجود ذهنی و لحاظ به شکل مستقل قیدی در معنی ایجاد نمی‌کند یعنی ملحوظ ذهنی مقید به تجرد از قید نمی‌شود بلکه این تجرد قید لحاظ است لذا اسم جنس وضع می‌شود برای وجود ذهنی ذات ماهیت که همان لا بشرط قسمی است و عملیات وضع فقط اقتران ایجاد می‌کند بین ملحوظ ذهنی که ذات ماهیت است با لفظ بدون دخالت صفت لحاظ در این وضع یعنی تجرید و اطلاق در وضع به عنوان قید اخذ نمی‌شود
ثمره این بحث این است که اگر گفته شود اسم جنس وضع شده برای لا بشرط قسمی به معنایی که آقای خویی فرمود نمی‌توان اسم جنس را در مقید استعمال کرد مگر ایکه قائل شویم به مجاز بودن این استعمال یا تعدد وضع یعنی اسم جنس یک بار برای مطلقه وضع شده است و یک بار برای مقیده مراد از وضع برای مقید این است که برای هیئت مرکب از ماهیت و قید آن وضع جداگانه‌ای صورت گرفته باشد در حالی که قبلا بیان شد در مرکبات وضع مستقل وجود ندارد و مرکبات از باب تعدد دال و مدلول معنا را ثابت می‌کنند
طبق مبنای صحیح ماهیت مهمله نمی‌تواند موضوع له اسم جنس باشد بلکه برهان بر علیه این مبنی وجود دارد زیرا ماهیت مهمله با قید تجرد و اطلاق معقول ثانوی است و نمی‌تواند بر خارج منطبق باشد

[1] البته قائلین به ماهیت مهمله آنرا یک جامع بین سه معقول اولی می‌دانند که با لا بشرط قسمی متفاوت است و تفاوت آن این است که در لا بشرط قسمی محلوظ مهمل است اما لحاظ مهمل نیست بلکه لحاظ به صورتی است که لا بشرط قسمی را وجود مستقل نسبت به دو قسیم خود در معقول اولی قرار می‌دهد بخلاف ماهیت مهمله که ملحوظ آن همان ملحوظ لا بشرط قسمی است اما حتی لحاظ هم در ماهیت مهمله است لذا وجود مستقلی ندارد مگر در ضمن سه معقول اولی بله اگر سه معقول اولی به نحو معقول ثانوی لحاظ شوند ماهیت مهمله وجود پیدا می‌کند البته وجود ثانوی لذا لا بشرط مقسمی که در معقول ثانوی تصور شد خود آن جامع بین سه معقول اولی نیست بلکه محکی آن جامع است زیرا لحاظ نمی‌تواند جامع باشد و همین تصور جامع بین سه معقول اولی می‌تواند باعث شود که ماهیت مهمله غیر از لا بشرط قسمی تصور شود.
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی سال تحصیلی 96-1395 - توسط احمدرضا - 26-دي-1395, 23:06

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان