18-بهمن-1397, 12:38
آیا قائلین به لزوم (یا ظهور) ارتکازی بودی تعلیل بین این دو تعبیر تفاوتی نمیگذارند؟:
۱. لا تأکل الرمان لأنه حامض.
۲. الرمان حامض، فلا تأکله.
احساس میکنم بحث اقناعی بودن تعلیل و لزوم ارتکازی بودنش، در مورد جملاتی مانند جملهی اول معقول و مطرح باشد، نه جملاتی مثل جملهی دوم که ابتدا نکته و حکمی بیان شده و متفرع بر آن نکتهی دیگری بیان شده باشد.
روایتی که بدان اشاره شد، مشابه جملهی دوم است و بعید میدانم بتوان همان استدلالات در مورد لزوم ارتکازی بودن تعلیل را بتوان در این موارد نیز پیاده کرد! خصوصا که در این روایت وقتی جملهی «العصمة قد انقطعت فیما بینها وبین زوجها» بیان میگردد، تعلیل برای جملهی سابقش است و انگیزه برای بیانش کامل است و نیازی به اقناعی بودنش برای حکم عدم جواز رجوع نیست!
۱. لا تأکل الرمان لأنه حامض.
۲. الرمان حامض، فلا تأکله.
احساس میکنم بحث اقناعی بودن تعلیل و لزوم ارتکازی بودنش، در مورد جملاتی مانند جملهی اول معقول و مطرح باشد، نه جملاتی مثل جملهی دوم که ابتدا نکته و حکمی بیان شده و متفرع بر آن نکتهی دیگری بیان شده باشد.
روایتی که بدان اشاره شد، مشابه جملهی دوم است و بعید میدانم بتوان همان استدلالات در مورد لزوم ارتکازی بودن تعلیل را بتوان در این موارد نیز پیاده کرد! خصوصا که در این روایت وقتی جملهی «العصمة قد انقطعت فیما بینها وبین زوجها» بیان میگردد، تعلیل برای جملهی سابقش است و انگیزه برای بیانش کامل است و نیازی به اقناعی بودنش برای حکم عدم جواز رجوع نیست!