18-آبان-1398, 19:36
اولا سلطنت به چه معنایی است؟ ایا در سلطنت فقدان نهفته است که استاد میفرماید واجد بودن ملاک نیست. اگر کسی گفت در سلطنت نیز واجد بودن نیاز است دیگر نمیتوان این ادعا را کرد. مثلا گفته میشود فلانی سلطنت بر مال دارد یعنی چون مالک است پس سلطنت دارد. یا ایه شریفه فهم لها مالکون مراد سلطنت و سلطه است و چون واجب صفتی به نام غلبه داشتن است صفت مالک بودن انتزاع مشود. شاید بتوان گفت که سلطنت از یک امر وجودی ناشی مشود.
ثانیا اگر لازم نیست که معطی واجد همان صفت باشد بلکه سلطنت لازم است( هر چند که فاقد باشد) ذیگر سلطه داشتن چه لزومی داشت. همان سلطه هم لازم نیست
ثالثا مثالی که استاد مطرح کردند از یک جهت هر چند که فاقد بودن ولی از جهتی که واجد یک صفتی به نام علم بود از عدم ان را خلق کرد. یعنی خالق پول ازعدم، برای خلقتش نیاز به معدوم بودن ندارد چون علت برای خلق بول نیست بلکه نیاز به علم خلق پول است که فرض این است که آن را دارا بوده است.
ثانیا اگر لازم نیست که معطی واجد همان صفت باشد بلکه سلطنت لازم است( هر چند که فاقد باشد) ذیگر سلطه داشتن چه لزومی داشت. همان سلطه هم لازم نیست
ثالثا مثالی که استاد مطرح کردند از یک جهت هر چند که فاقد بودن ولی از جهتی که واجد یک صفتی به نام علم بود از عدم ان را خلق کرد. یعنی خالق پول ازعدم، برای خلقتش نیاز به معدوم بودن ندارد چون علت برای خلق بول نیست بلکه نیاز به علم خلق پول است که فرض این است که آن را دارا بوده است.