2-آذر-1398, 23:04
(آخرین تغییر در ارسال: 2-آذر-1398, 23:22 توسط حسین بن علی.)
استاد قائینی در چند جلسه در اواخر آذر 98 در این مساله بحث نمودند
1- خصوصیت خارجی شخصی: اگر خصوصیت مورد نظر در خاص بودن موضوع له، خصوصیت خارجی مانند سرت من البصره است، این معنا خلاف ضرورت وجدان است؛ زیرا حروف در قضایای حقیقیه غیر خارجیه نیز استعمال می شود مانند سر من البصره
4-معنای حرفی در ذهن نیز قائم به اطراف است و بدون طرف قابل تصور نیست و لذا تصور عام برای وضع نیز به همراه اطراف بوده ولی حرف برای معنای ربطی بین اطراف غیر مشخصی وضع شده است و ذهن در مقام وضع، خصوصیات اطراف مشخص را تجرید می کند و معنای عام را تصور نموده ولی حرف را برای خصوصات وضع می کند.
1- خصوصیت خارجی شخصی: اگر خصوصیت مورد نظر در خاص بودن موضوع له، خصوصیت خارجی مانند سرت من البصره است، این معنا خلاف ضرورت وجدان است؛ زیرا حروف در قضایای حقیقیه غیر خارجیه نیز استعمال می شود مانند سر من البصره
2- اگر مراد از جزئی و خاص بودن معنای حروف این باشد که موضوع له حروف، جزئی ذهنی و عنوان جامع ذهنی است پس موطنی غیر از ذهن ندارد و هر تصوری از جامع با تصور دیگر از همان جامع متفاوت است؛ زیرا وجود ذهنی متقوم به تصور است و با زوال تصور اول، وجود ذهنی اول از بین می رود.
این بیان نیز صحیح نیست؛ زیرا در این صورت استعمالات خارجی مجرد از معنای ذهنی استعمال می شود که مستلزم مجاز شدن این استعمالات است در حالیکه هیچ مجاز و عنایتی در استعمالات خارجی حرف وجود ندارد.
3- خصوصیت جمل مختلفه و خصوصیت به لحاظ اطراف، به این معنا که در سیر من البصره و سیر من کوفه و اکل من طعام و... کلمه«من» برای هر نوع جمله ای یک استعمال دارد مانند زید که برای افراد متعددی وضع شده است و مشترک لفظی بین تمام افراد خواهد بود ولذا معنای حرفی با توجه به ربط به اطراف مذکور در جمله، معنای جدیدی خواهد داشت و به لحاظ این خصوصیات، معنای حرف جزئی خواهد شد.4-معنای حرفی در ذهن نیز قائم به اطراف است و بدون طرف قابل تصور نیست و لذا تصور عام برای وضع نیز به همراه اطراف بوده ولی حرف برای معنای ربطی بین اطراف غیر مشخصی وضع شده است و ذهن در مقام وضع، خصوصیات اطراف مشخص را تجرید می کند و معنای عام را تصور نموده ولی حرف را برای خصوصات وضع می کند.