20-خرداد-1399, 19:26
استاد سید احمد مددی فرمودند: سرّ اینکه در فقه شیعه شرط کردهاند که مجتهد و مرجع زنده باشد بیشتر این نکته بود که فقه شیعه از همان ابتدا ـ و مخصوصاً از زمان ائمّه (علیهم السلام) ـ فتوای صرف نبود، بلکه مقرون با ولایت و اجرا بود، و برخلاف استنباط، در ولایت قطعاً حیات معتبر است و جای هیچ شکّی در این امر نیست. ما الآن به آرای گذشتگان مراجعه میکنیم ـ یعنی: در فقه استنباطی حیات و زنده بودن معتبر نیست ـ، امّا در فقه ولایی زنده بودن معتبر است لذا بهمجرّد از دنیا رفتن مجتهد تمام وکالتهای او باطل و تمام وکلایش خود به خود عزل میشوند. این امر اختصاص به وکالت نداشته و تمام احکام ولاییِ موقّت به موت حاکم از بین میروند، مگر آن که حاکم جدید آنها را امضا کند
البتّه به اعتقاد ما مسئلۀ زنده بودن مجتهد نه تنها در بین شیعه مسئلهای اجماعی است، بلکه بالاتر از اجماع و حتّی شاخصۀ مذهب است؛ زیرا مثلاً در فقه ابوحنیفه ـ که شأن فقیه فقط استنباط احکام است ـ چنین شرطی وجود ندارد؛ چرا که در مقام استنباط به فقیه مرده هم میتوان رجوع کرد.