امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خطابات قانونی تربیتی !
#1
یکی از دیدگاه هایی که پیرامون نحوه ی مخاطبه ی خداوند متعال با بندگان وجود دارد نظریه ی خطابات قانونی تربیتی است یعنی خدای متعال نسبت به بندگان در مخاطبه ی خود صرفا بیان قانون نمی کرده بلکه همان حین هم به دنبال تربیت عباد بوده است لذا مثل حقوق دان ها نبوده که بگوید این واجب است و آن حرام و ....نحوه ی مخاطبه ی او به شکل عبد و مولا بودن نیز محرز نیست یعنی درست است که تکوینا ما عبد هستیم و او مولا اما آیا در نظام تشریع هم شارع می خواهد همین سیستم را در نظر بگیرد یا اینکه در این بخش نظر او به صورت شهروند و قانون گذار است؟حال اگر قانون ملاک باشد صرفا ادبیات او قانونی است یا قانونی تربیتی.طبق دیدگاه خطابات قانونی تربیتی جمع مستحبات کنار واجبات یا مکروهات کنار محرمات به جهت تربیت بوده یا تعابیری مثل غسل الجمعه واجب یا تکلم بعد الاقامه حرام است به این جهت است که مربی گاهی اوقات برای تربیت عباد کمی مطلب را دست بالا بیان می کند ویا مقایسه ی تعابیری مثل لیس منا من غشی مسلما با لیس منا من لم یصل صلاه اللیل و حال آنکه از اولی حرمت فقهی برداشت می شود و از دومی حرمت برداشت نمی شود.طبق این دیدگاه افضل الاعمال گفتنهای متفاوت در روایات توجیه می شود که مربی گاهی اوقات بهترین فعل را برای فردی که مشکل خاصی دارد فلان فعل مطرح می کند و برای فرد دیگر فعل دیگری را بیان می کند و ثمرات احتمالی دیگری که می توان برای این جهت مطرح کرد

یکی از روایاتی که شاهد این نظریه است روایت معاویه بن وهب در کتاب الدین کافی است مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ ذُكِرَ لَنَا أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مَاتَ وَ عَلَيْهِ دِينَارَانِ دَيْناً فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ حَتَّى ضَمِنَهُمَا [عَنْهُ‏] بَعْضُ قَرَابَتِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذَلِكَ الْحَقُ‏ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِيَتَّعِظُوا وَ لِيَرُدَّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لِئَلَّا يَسْتَخِفُّوا بِالدَّيْنِ وَ قَدْ مَاتَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ص وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ ع وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ.
پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش
#2
(24-اسفند-1399, 12:36)عرفان عزیزی نوشته: یکی از دیدگاه هایی که پیرامون نحوه ی مخاطبه ی خداوند متعال با بندگان وجود دارد نظریه ی خطابات قانونی تربیتی است یعنی خدای متعال نسبت به بندگان در مخاطبه ی خود صرفا بیان قانون نمی کرده بلکه همان حین هم به دنبال تربیت عباد بوده است لذا مثل حقوق دان ها نبوده که بگوید این واجب است و آن حرام و ....نحوه ی مخاطبه ی او به شکل عبد و مولا بودن نیز محرز نیست یعنی درست است که تکوینا ما عبد هستیم و او مولا اما آیا در نظام تشریع هم شارع می خواهد همین سیستم را در نظر بگیرد یا اینکه در این بخش نظر او به صورت شهروند و قانون گذار است؟حال اگر قانون ملاک باشد صرفا ادبیات او قانونی است یا قانونی تربیتی.طبق دیدگاه خطابات قانونی تربیتی جمع مستحبات کنار واجبات یا مکروهات کنار محرمات به جهت تربیت بوده یا تعابیری مثل غسل الجمعه واجب یا تکلم بعد الاقامه حرام است به این جهت است که مربی گاهی اوقات برای تربیت عباد کمی مطلب را دست بالا بیان می کند ویا مقایسه ی تعابیری مثل لیس منا من غشی مسلما با لیس منا من لم یصل صلاه اللیل و حال آنکه از اولی حرمت فقهی برداشت می شود و از دومی حرمت برداشت نمی شود.طبق این دیدگاه افضل الاعمال گفتنهای متفاوت در روایات توجیه می شود که مربی گاهی اوقات بهترین فعل را برای فردی که مشکل خاصی دارد فلان فعل مطرح می کند و برای فرد دیگر فعل دیگری را بیان می کند و ثمرات احتمالی دیگری که می توان برای این جهت مطرح کرد

یکی از روایاتی که شاهد این نظریه است روایت معاویه بن وهب در کتاب الدین کافی است مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ ذُكِرَ لَنَا أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ مَاتَ وَ عَلَيْهِ دِينَارَانِ دَيْناً فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ صَلُّوا عَلَى صَاحِبِكُمْ حَتَّى ضَمِنَهُمَا [عَنْهُ‏] بَعْضُ قَرَابَتِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ذَلِكَ الْحَقُ‏ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِيَتَّعِظُوا وَ لِيَرُدَّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لِئَلَّا يَسْتَخِفُّوا بِالدَّيْنِ وَ قَدْ مَاتَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ص وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ ع وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ.
سلام احسنتم؛ به نظر این روایت تنها در حد مؤید و شاهد است همانگونه که فرمودید والا میتوان گفت که این فرمایش امام علیه السلام منافاتی با "مبغوضیت مولوی مدیون مردن" ندارد. مدیون بودن ائمه علیهم السلام نیز میتواند به جهت اطمینان به پرداخت؛ تخصیص خورده باشد. مبنای خوبی است لکن این سؤال باقی میماند که پس در اوامر و نواهی شرعی چگونه احراز کنیم که مستحب و مکروه تربیتی نبوده و الزامی در کار بوده حتما؟ آیا خود همین احتمال موجب نمیشود که احکام معطل بماند؟
پاسخ
#3
علیک السلام و الرحمه این روایت به ضمیمه  ی تعلیلش می فهمونه که مدیون بودن قانونا حرام نبوده لکن پیامبر برای اینکه مردم شل نشن این رفتار رو انجام دادن. مولفه های دیگه ای هم وجود داره که شاید به قرینه ی اونا بشه فهمید مثلا شهرت بین اصحاب یا قرائن دیگر
پاسخ
#4
در تکمیل فرمایشات آقای عزیزی باید عرض کنم:
نگاه تربیتی به گزاره های دینی در نحوه استنباط تاثیرگذار بوده و ثمراتی دارد که به چند نمونه اشاره میکنم:
1. برخی مباحث اصولی مبتنی بر وجود ترخیصات اقتضایی است و لکن عده ای احتمال اقتضایی بودن ترخیصات را احتمالی غیرعرفی تلقی میکنند و معتقدند ترخیصات در نگاه عرف لااقتضااند چون ذهنشان معطوف به نظام قانونی صرف است در حالیکه شریعت خود را مزکی و مربی معرفی کرده است حال اگر نگاه تربیتی را ضمیمه کنیم می بینیم وجود ترخیصات اقتضایی کاملا عرفی و عقلایی است مثلا پدری می بیند پفک برای بچه اش ضرر دارد با این حال به دلیل نکات تربیتی و عقده ای نشدن بچه اش به او ترخیص می دهد و این ترخیص یک ترخیص اقتضایی کاملا عرفی است.
2. یک استاد اخلاق را تصور کنید که در مقام تربیت شاگردش می گوید بر تو لازم است نماز شب بخوانی. پیداست که این لزوم به معنای لزوم تربیتی است نه لزوم قانونی با این نگاه خیلی از اوامر و نواهی شرعی براحتی حمل بر استحباب میشود و بعبارتی حمل بر استحباب یک جمع کاملا عرفی بین ادله محسوب میشود.
3. یکی از شبهات تمسک به اطلاقات در مصادیق مستحدثه اینست که معلوم نیست امامان علیهم السلام تمکن از بیان قیود مستحدثه داشته باشند یعنی شاید فرصت نکردند تا مثلا احل الله البیع را به بیع اینترنتی تخصیص بزنند چون شاید بیان احکام مردم زمان خودشان ناتمام مانده بوده و طبق برخی روایت (روایات ذیل آیه لکل قوم هاد) هر امامی موظف است ابتدا مردم زمان خود را هدایت کند لذا چون هنوز نیاز مردم معاصر خودشان را رفع نکرده بودند طبیعتا نمی توان احراز کرد در مقام بیان قیود اعصار آینده هم بر آمدند. برخی در پاسخ به اینگونه شبهات می‌گویند پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم کوچکترین آداب مستحبه را متذکر شده اند پس معلوم میشود توانسته اند نیازهای الزامی مردم زمان خود را برآورده کنند و الا نباید به ذکر آداب مستحبه بپردازند.
شاید بتوان گفت اینگونه پاسخ ها بخاطر نداشتن نگاه تربیتی است چون اگر گفتیم هر امامی وظیفه تربیت مردم عصر خویش را دارد ممکن است ذکر آداب مستحبه به جهت تحقق تربیت مردم معاصر معصوم باشد یعنی امام معصوم با اینکه می دانسته بیع اینترنتی یا هر مصداق مستحدث دیگر مشکل دارد ولی قید آن را ذکر نکرده چون در اینصورت مستحباتی که برای تربیت مردم معاصر معصوم لازم است ناقص می مانده و امام معصوم فرصت بیان قیود الزامی آیندگاندرا پیدا نکرده.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ثمره خطابات قانونیه در شرطیت قدرت برای تکالیف خیشه 0 1,825 8-دي-1397, 20:11
آخرین ارسال: خیشه
  یکی از ثمرات خطابات قانونیه در بحث تزاحم( نکته فنی از استاد سید احمد مددی) خیشه 0 1,791 8-دي-1397, 20:01
آخرین ارسال: خیشه
  مقصر واقعی و مقصّر قانونی عالم 8 12,917 10-مهر-1394, 08:39
آخرین ارسال: عالم

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان