امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نوآوری علمی: معیار در حرمت غصب تصرف عدوانی است نه عدم طیب مالک
#1
معروف‌ترین مثال در بحث اجتماع امر و نهی، مثال نماز در مکان غصبی است. به این مناسبت سخن از معیار در حرمت غصب به میان آمده است.

مراد از غصب در نظر فقها -برخلاف آن چیزی که ممکن است ابتدا به ذهن بیاید- استیلا نیست بلکه مرادشان تصرف است. کسی که بدون رضایت مالک در جایی نماز می‌خواند، آنجا را عرفاً غصب نکرده است اما در آنجا تصرف کرده است. در مورد زمین تصرف در سه امر متصور است: خود زمین، فضای بالای زمین و هوای موجود در آن فضا. افراد مالک زمین هستند، اما مالک فضای بالای زمین نیستند، تنها نسبت به فضای بالای زمین تا یک حد عرفی (که ممکن است در زمان‌های مختلف مقدارش متفاوت باشد) حق دارند. نسبت به هوا نه مالک هستند و نه حق دارند.

طبق نظر مختار هر تصرفی در ملک یا حق غیر حرام نیست، بلکه تصرفی حرام است که عرفاً عدوانی (تعدی و ظلم در حق غیر) محسوب شود. این که داخل ملک دیگری شده است، تعدی (تصرف عدوانی) و حرام هست اما سخن گفتن در ملک دیگری، تصرف عدوانی نیست.
بر این اساس معیار در اباحه‌ی تصرف، طیب نفس مالک نیست، بلکه عدوانی بودن تصرف است.

نماز مجموعه‌ای از نیت و دو نوع فعل است: فعل گفتاری (اذکار نماز) و فعل رفتاری (رکوع و سجود). باقی مسائل (حتی قیام) شرط برای این افعال هستند. 

با این مقدمات باید دید که کدام فعل نماز، تصرف در چه ساحتی از زمین است:

فعل گفتاری نمازی:
  • تصرف در هوا هست اما هوا نه ملک کسی است نه متعلق حق کسی است، لذا این تصرف حرمتی ندارد.
     
  • تصرف در فضا هست یا به خاطر تکان خوردن صورت و چانه در فضا یا به خاطر متموج کردن هوای موجود در فضا و با این تموج، در فضا هم تصرف شده است. اما طبق نظر مختار چون این تصرف عرفاً عدوانی نیست، حرام نیست. 
     
  • تصرف در زمین نیست.

فعل رفتاری نمازی:
  • تصرف در هوا هست که به همان بیان سابق حرام نیست.
     
  • تصرف در فضا هست (هم رکوع و هم سجده) اما این تصرف عرفاً یک تصرف عدوانی محسوب نمی‌شود و حرام نیست.
     
  • تصرف در زمین تنها در سجده وجود دارد (به خاطر گذاشتن پیشانی بر روی زمین) اما باز هم چنین تصرفی، تصرف عدوانی نیست؛ پس باز هم حرام نیست و اجتماع امر و نهی حتی در گذاشتن پیشانی بر روی زمین محقق نمی شود. Rolleyes


نکات تکمیلی:
1. گاهی عملی در یک حالت تصرف عدوانی هست و در حالت دیگر نیست؛ مثلاً اگر کسی در کوچه به دیوار مردم تکیه دهد، در دیوار تصرف عدوانی نکرده است؛ پس این کار حرام نیست حتی اگر مالک دیوار در قلبش راضی نباشد که کسی به دیوار خانه‌اش تکیه دهد (مثلاً می‌دانیم که مالک فرد خسیسی است و از این تکیه راضی نیست). اما اگر مالک بیاید و از تکیه بر دیوار نهی نماید، بعید نیست که تکیه کردن بعد از نهی مالک تصرف عدوانی محسوب شود (عرف تکیه‌ی بعد از نهی را تعدی به حق یا ملک غیر می‌داند). البته مسأله چندان روشن نیست.

در مورد نماز در مکان غصبی هم ممکن است همین مسأله باشد: گاهی مالک راضی نیست که در ملکش باشیم، اما برایش فرقی نمی‌کند که در ملکش چه کنیم ولی گاهی همان مالکی که از بودن در ملکش راضی نیست، بالخصوص راضی نیست که در ملکش نماز خوانده شود و از نماز خواندن در ملکش نهی می‌کند. در اینجا ممکن است گفته شود نماز خواندن (سجده کردن) عرفاً تصرف عدوانی محسوب می‌شود.

2. ممکن است در یک عرف، تصرفی عدوانی باشد، اما در عرف دیگر عدوانی نباشد یا در طول زمان تغییر کند؛ در گذشته اموال حریم وثیقی داشته است و کوچکترین تصرفی را عدوانی می‌پنداشته‌اند.[1]اما الآن چنان تصرفاتی را عدوانی نمی‌دانند. همینطور مصادیق هتک تغییر کرده است، در گذشته اگر نزد بزرگی چهارزانو می‌نشستند، هتک او محسوب می‌شد اما الآن اینطور نیست.

3. اگر مهر غصبی باشد، سجده بر آن نماز را باطل می‌کند؛ زیرا عرفاً گذاردن پیشانی بر مهر تصرفی عدوانی در مهر است.

4. تصحیح نماز در مکان غصبی طبق مبنای مشهور -که معیار حرمت تصرف را عدم طیب نفس مالک می‌دانند- راه دیگری هم دارد که در مطلب جداگانه‌ای عرضه خواهد شد.
(http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2337)



[1] ظاهراً در برخی کتب فقهی این فرع مطرح شده است که اگر ماهی غصبی در حوضی باشد و کسی دست به آب بزند، تصرف در ماهی محسوب می‌شود؛ چون فرو رفتن دست در آب موجی ایجاد می‌کند که به بدن ماهی می‌خورد! غسل در لنگ غصبی هم همینطور است.


برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث اجتماع امر و نهی، جلسه‌ی 47 و 48، 1 و 2 آذر 1400.
پاسخ
#2
۱_ با توجه به اینکه هوا ملک مالک نیست پس اگر مالکی اذن دخول به خانه را بدهد ولی نهی از تکلم کند، میتوان برخلاف رضایت او در خانه اش حرف زد؟؟؟؟
۲_ اینکه روی فرش دیگری بخوابیم تصرف عدوانی است اما سرمون را بگذاریم عدوانی نیست؟؟ به نظرم در این موارد فقط غفلت عرف است
۳_ به نظر می رسد عند العقلا ملک و مال افراد برای استفاده خودشان است و دیگران نیز نباید از آن ملک برای خودشان استفاده کنند مگر به اجرت...
بله کلام استاد در مورد تصرفاتی که به غرض نفع رساندن به مالک است کاملا عقلائی است
پاسخ
#3
(16-آذر-1400, 19:13)حسین بن علی نوشته: ۱_ با توجه به اینکه هوا ملک مالک نیست پس اگر مالکی اذن دخول به خانه را بدهد ولی نهی از تکلم کند، میتوان برخلاف رضایت او در خانه اش حرف زد؟؟؟؟
۲_ اینکه روی فرش دیگری بخوابیم تصرف عدوانی است اما سرمون را بگذاریم عدوانی نیست؟؟ به نظرم در این موارد فقط غفلت عرف است
۳_ به نظر می رسد عند العقلا ملک و مال افراد برای استفاده خودشان است و دیگران نیز نباید از آن ملک برای خودشان استفاده کنند مگر به اجرت...
بله کلام استاد در مورد تصرفاتی که به غرض نفع رساندن به مالک است کاملا عقلائی است

1. وقتی هوا نه ملک مالک است و نه متعلق حق اوست، نهی او چه اثری دارد؟ مثل این است که من شما را از تصرف در ملک کس دیگری که ربطی به من ندارد، نهی کنم!
شاید آن چیزی که در ذهن شماست این است که طبق نظر استاد فضای خانه متعلق حق مالک است و این تکلم تصرف در آن فضا هم هست و این احتمال وجود دارد که بعد از نهی مالک، تصرف در آن فضا، تصرف عدوانی شود.

2. فرض جایی است که صرف بودن، غصب است و اصل بودن، تصرف عدوانی است. اما غیر از این تصرف عدوانی، تصرف عدوانی دیگری (چه دراز کشیدن و چه سر گذاشتن) نیست. به عبارت دیگر مشکل اصلی مالک با اصلِ بودن است نه با چگونه بودن. این چگونه بودن‌ها تصرف عدوانی محسوب نمی‌شود.

3. یعنی اگر شما کتابی که طلبه‌ای روی میز مدرسه رها کرده را کمی جابجا کردید، مرتکب حرام الهی شده‌اید؟ یا اگر موقع خروج از درس استاد کفش‌های حاضران را کمی جابجا کردید تا راهتان باز شود، حرام الهی مرتکب شده‌اید؟! یا حتی استفاده از سایه دیوار دیگران بدون اجازه حرام است؟ یا حتی مرتب کردن مو در آینه‌ی ماشین پارک شده در کنار خیابان یا نگاه کردن به ساعت دیگران برای فهمیدن وقت یا ....؟

به نظر استاد برای جواز تصرف در ملک دیگران محسن بودن لازم نیست (آنچه شما در انتهای مطلب عقلایی دانسته‌اید)، بلکه ظالم نبودن کافی است.
پاسخ
#4
فرمایشی که نقل کردید، در این حد مفهوم است که مطلق تصرف، مصداق غصب نیست بلکه تصرفی که عرفا تعدی به حق غیر محسوب شود. اما مشکل اینجاست که در صورت تغییر تلقی عرف از حقوقی که هر کس نسبت به اموالش دارد چرا تلقی مستحدث معتبر است؟ مثلا در زمان صدور نص (حرمت غصب)، تلقی عرف این بوده که هر کس نسبت به اموالش در 5 جهت حق دارد و حالا تلقی عرف این شده که در 3 مورد از آن 5 جهت و 4 مورد دیگر حق دارد؛ چرا این حقوق جدید، معتبر باشد؟
به طور دقیق تر، نمی خواهم در اینجا مساله ی اعتبار حقوق مستحدث را مطرح کنم؛ بلکه سوالم این است که آیا این بحث غصب هم از صغریات همان مساله است و یا نه (یعنی بگوییم که گرچه حقوق مستحدث معتبر نیستند اما در این مورد، ما دائر مدار صدق عرفی غصب هستیم که در طول زمان می تواند متغیر باشد چنانکه مثلا مصادیق اکرام می تواند متغیر باشد و امتثال اکرم العلماء هم متفاوت می شود)
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  بررسی قاعدهٔ ملازمه (۲): ملازمه بین حسن و قبح عقلائی با وجوب و حرمت شرعی مخبریان 0 222 4-اسفند-1401, 23:54
آخرین ارسال: مخبریان
  بررسی قاعدهٔ ملازمه (۱): ملازمه بین حسن و قبح عقلی با وجوب و حرمت شرعی مخبریان 2 526 25-بهمن-1401, 09:26
آخرین ارسال: مخبریان

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان