یکی از شکلهایی که برای استصحاب مطرح است، استصحاب عدم ازلی است. مثلاً زید موقعی که نبود، هاشمی نبود، الآن که وجود دارد شک داریم که آیا هاشمی هست یا نه، استصحاب میگوید الآن هم هاشمی نیست.
بحث نشدن از تمامیت ارکان استصحاب عدم ازلی در مبحث استصحاب
علما در بحث استصحاب اصلاً در بارهی استصحاب عدم ازلی بحث نکردهاند و گفتهاند که در عام و خاص بحث شده است. در حالی که آنچه در عام وخاص بحث شده است، جریان یا عدم جریانش در تنقیح موضوع است نه تمامیت و صحت استصحاب عدم ازلی فی نفسه!
رکن پنجم جزیان استصحاب: عرف اخذ به شک را مصداق نقض یقین سابق به شک بداند
به نظر مشهور ارکان استصحاب در استصحاب عدم ازلی تام است و لذا آن را جاری میدانند؛ اما به نظر ما استصحاب عدم ازلی جاری نیست؛ زیرا هرچند ارکان چهارگانهی آن (یقین بالوجود، شک در بقا، وحدت قضیه متیقَّنه و مشکوکه و داشتن اثر عملی) تام است، اما رکن دیگری در جریان استصحاب معتبر است که استصحاب عدم ازلی وجود ندارد.
در دلیل استصحاب آمده است «لاتنقض الیقین بالشک» یعنی از یقین رفع ید نکن و به شک اخذ نکن. در استصحاب حقیقتاً نقض یقین به شک ممکن نیست؛ زیرا متعلق یقین و متعلق شک، دائماً دو چیز هستند؛ مثلاً الآن یقین داریم به عدالت زید در روز گذشته و الآن (در کنار این یقین) شک داریم در زید عدالت زید در امروز. متعلق یقین عدالت زید در روز قبل و متعلق شک عدالت زید در امروز است. اعتنای به این شک نقض یقین به شک نیست. پس نقض یقین ممکن نیست.
پس اگر نقض یقین به شک ممکن نیست، چرا امام فرمودند«لاتنقض الیقین بالشک»؟
پاسخ این است که این که امام فرمودند «لاتنقض الیقین بالشک» به دید عرفی و تسامحی است و حدوث و بقا در متعلق یقین و شک دیده نشده است (از زمان غض نظر شده است): به عدالت زید یقین داشتهام و الآن شک دارم.
پس در جریان استصحاب لازم است این نکته رعایت شود که عدم جریان استصحاب در نگاه عرف، نقض یقین به شک باشد. با توجه به این نکته گفته میشود که اگر در جایی -هرچند ارکان استصحاب تام باشد- ولی نقض یقین به شک محسوب نشود، استصحاب جاری نیست. مثلاً اگر عدالت زید را در 30 سال قبل میدانم و الآن شک دارم. اگر به این شک اعتنا کنم، نقض یقین به شک نخواهد بود؛ زیرا در این مثال، عرف این فاصلهی 30 ساله را ندیده نمیگیرد. با این توضیحات رکن پنجمی به استصحاب اضافه شده است: در نظر عرف باید نقض یقین به شک صدق نماید.
عدم وجود رکن پنجم در استصحاب عدم ازلی
در استصحاب عدم ازلی عرفاً نقض یقین به شک محسوب نمیشود (شبیه عدالت 30 سال قبل است)؛ لذا استصحاب جاری نمیشود. زید در ازل (قبل از وجودش) صفت خاصی را نداشت، الآن که مثلاً 20 سال در این دنیا زندگی کرده است، اگر شک داشته باشیم که آن صفت را دارد یا ندارد، نمیتوان استصحاب جاری کرد؛ زیرا عرفاً نقض یقین به شک صدق نمیکند.
تذکر: استاد در مبحث استصحاب تنبیه یازدهمی را به بحث استصحاب عدم ازلی اختصاص داده و در آنجا دو وجه دیگر را برای عدم جریان استصحاب عدم ازلی بررسی کردهاند لکن در این دوره فرمودند که وجهی که اینجا ذکر شد را قبول دارند.
بحث نشدن از تمامیت ارکان استصحاب عدم ازلی در مبحث استصحاب
علما در بحث استصحاب اصلاً در بارهی استصحاب عدم ازلی بحث نکردهاند و گفتهاند که در عام و خاص بحث شده است. در حالی که آنچه در عام وخاص بحث شده است، جریان یا عدم جریانش در تنقیح موضوع است نه تمامیت و صحت استصحاب عدم ازلی فی نفسه!
رکن پنجم جزیان استصحاب: عرف اخذ به شک را مصداق نقض یقین سابق به شک بداند
به نظر مشهور ارکان استصحاب در استصحاب عدم ازلی تام است و لذا آن را جاری میدانند؛ اما به نظر ما استصحاب عدم ازلی جاری نیست؛ زیرا هرچند ارکان چهارگانهی آن (یقین بالوجود، شک در بقا، وحدت قضیه متیقَّنه و مشکوکه و داشتن اثر عملی) تام است، اما رکن دیگری در جریان استصحاب معتبر است که استصحاب عدم ازلی وجود ندارد.
در دلیل استصحاب آمده است «لاتنقض الیقین بالشک» یعنی از یقین رفع ید نکن و به شک اخذ نکن. در استصحاب حقیقتاً نقض یقین به شک ممکن نیست؛ زیرا متعلق یقین و متعلق شک، دائماً دو چیز هستند؛ مثلاً الآن یقین داریم به عدالت زید در روز گذشته و الآن (در کنار این یقین) شک داریم در زید عدالت زید در امروز. متعلق یقین عدالت زید در روز قبل و متعلق شک عدالت زید در امروز است. اعتنای به این شک نقض یقین به شک نیست. پس نقض یقین ممکن نیست.
پس اگر نقض یقین به شک ممکن نیست، چرا امام فرمودند«لاتنقض الیقین بالشک»؟
پاسخ این است که این که امام فرمودند «لاتنقض الیقین بالشک» به دید عرفی و تسامحی است و حدوث و بقا در متعلق یقین و شک دیده نشده است (از زمان غض نظر شده است): به عدالت زید یقین داشتهام و الآن شک دارم.
پس در جریان استصحاب لازم است این نکته رعایت شود که عدم جریان استصحاب در نگاه عرف، نقض یقین به شک باشد. با توجه به این نکته گفته میشود که اگر در جایی -هرچند ارکان استصحاب تام باشد- ولی نقض یقین به شک محسوب نشود، استصحاب جاری نیست. مثلاً اگر عدالت زید را در 30 سال قبل میدانم و الآن شک دارم. اگر به این شک اعتنا کنم، نقض یقین به شک نخواهد بود؛ زیرا در این مثال، عرف این فاصلهی 30 ساله را ندیده نمیگیرد. با این توضیحات رکن پنجمی به استصحاب اضافه شده است: در نظر عرف باید نقض یقین به شک صدق نماید.
عدم وجود رکن پنجم در استصحاب عدم ازلی
در استصحاب عدم ازلی عرفاً نقض یقین به شک محسوب نمیشود (شبیه عدالت 30 سال قبل است)؛ لذا استصحاب جاری نمیشود. زید در ازل (قبل از وجودش) صفت خاصی را نداشت، الآن که مثلاً 20 سال در این دنیا زندگی کرده است، اگر شک داشته باشیم که آن صفت را دارد یا ندارد، نمیتوان استصحاب جاری کرد؛ زیرا عرفاً نقض یقین به شک صدق نمیکند.
تذکر: استاد در مبحث استصحاب تنبیه یازدهمی را به بحث استصحاب عدم ازلی اختصاص داده و در آنجا دو وجه دیگر را برای عدم جریان استصحاب عدم ازلی بررسی کردهاند لکن در این دوره فرمودند که وجهی که اینجا ذکر شد را قبول دارند.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث عام و خاص، جلسات 101 و 102، 3 و 4 اسفند 1400.