امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
توضیح: فرق لابشرط قسمی و مقسمی
#1
وقتی که ماهیتی تصور می‌شود به آن تصور یا صورت، مفهوم گفته می‌شود. به این تصور و صورت، علاوه بر معقول، معقول اولی هم گفته می‌شود. این مطلب را باید توضیح داد.

صورتی از اشیاء که در ذهن و قوه‌ی عاقله ترسیم می‌شود، دو قسم است:

  1. یا آن شیء غیر معقول است و ما آن را تعقل می‌کنیم: به این اشیاء معقول اول می‌گوییم؛ مانند ماهیاتی مثل ماهیت انسان که اموری غیر معقول هستند و وقتی در ذهن تصور بشوند، معقول اولی می‌شوند.
     
  2. یا آن شیء امری معقول است که برای بار دوم تعقل می‌شود. ذهن ما این قدرت را دارد که همانطور که از اشیای خارجی صورت‌های عقلی درست کند، از صورت‌های عقلی برای بار دوم صورت عقلی بگیرد. مثل این که انسان را تصور کنیم (صورت عقلی از ماهیت انسان بگیریم) و بعد برای بار دوم آن صورت عقلی را تعقل کنیم و صورت عقلی جدیدی از آن درست کنیم. به این صورت معقوله دوم معقول ثانی گفته می‌شود.
اگر بخواهیم با یک مثال این مسأله را توضیح دهیم، می‌گوییم تصورات ذهنی مثل عکس گرفتن است. مثلاً اگر از زید عکسی بگیریم؛ بعد این عکس را روی تاقچه بگذاریم و از آن عکس جدیدی بگیریم؛ بعد این عکس عکس زید را روی تاقچه بگذاریم و از آن عکس جدیدی بگیریم؛ بعد این عکس عکس عکس زید را روی تاقچه بگذاریم و از آن عکس جدیدی بگیریم و... این کار را تا بی‌نهایت بار می‌توان تکرار کرد و هر عکسی که گرفته شود، غیر از عکس‌های قبلی است.
قوه‌ی عاقله شبیه این عکس‌برداری را می‌تواند انجام دهد: می‌تواند یک ماهیت مثل ماهیت انسان را تصور کند، بعد صورت ماهیت انسان را مجدد تصور کند. بعد صورت صورت ماهیت را مجدد تصور کند و...
[طبق تعریف] در معقول ثانوی فرقی نمی‌کند که تصور دوم باشد یا تصور سوم باشد یا تصورهای بعدی.

ماهیت را به سه شکل می‌توان تصور کرد. مثلاً ماهیت انسان را می‌توان بدون قید (ماهیت لابشرط)، با قید عدالت (ماهیت بشرط شیء) و با قید عدم عدالت (ماهیت بشرط لا) تصور کرد.

این سه قسم از تصور را می‌توان یک بار دیگر تصور کرد. از این سه تصور، می‌توان چهار تصور جدید (چهار معقول ثانی) درست کرد:
  1. مفهوم انسان. مفهوم انسان در ذهن سه مصداق دارد: تصور انسان، تصور انسان عادل و تصور انسان غیر عادل. به همین جهت به این نحوه‌ی تصور مفهوم انسان، لابشرط مقسمی گفته می‌شود.
  2. مفهوم انسان خالی از قید: خالی از قید وصف مفهوم است نه قید انسان. (یعنی مفهوم انسان که این مفهوم هیچ قیدی نداشته باشد) فقط صورت انسان در ذهن مصداق این مفهوم است. (این قسم و قسم‌های بعدی اسم خاصی ندارد)
  3. مفهوم انسان مقید به عدالت: مقید وصف مفهوم است (یعنی مفهوم انسان که آن مفهوم مقید به عدالت شده باشد): این مفهوم فقط یک مصداق در ذهن دارد: مفهوم یا تصور انسان عادل.
  4. مفهوم انسان مقید به عدم عدالت. این مفهوم هم فقط یک مصداق در ذهن دارد: مفهوم یا تصور انسان غیر عادل.

تفاوت‌های لابشرط قسمی و مقسمی:
  1. لابشرط قسمی معقول اولی است و لابشرط مقسمی معقول ثانوی است.
  2. مصادیق لابشرط قسمی در خارج هستند؛ اما مصادیق لابشرط مقسمی در ذهن هستند. (چون لابشرط مقسمی از قبیل مفهوم و تصور ذهنی است)
  3. لابشرط قسمی قسیم بشرط شیء و بشرط لاست؛ اما لابشرط مقسمی قسیم آنها نیست. (برای قسیم‌های لابشرط مقسمی اسمی جعل نشده است)

برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث مطلق و مقید، جلسه 121، 25اردیبهشت 1401.
پاسخ
#2
توضیح و تکمیل:
استاد در جلسات دیگری توضیح دادند که مفهوم لابشرط قسمی، معقول ثانوی است اما مصادیق آن معقول اولی است؛ در مقابل، لابشرط مقسمی، هم مفهومش و هم مصداقش معقول ثانوی است:


سؤال: مصداق مفاهیم لابشرط قسمی در کجاست؟
پاسخ: ماهیت افرادی دارد مثل ماهیت انسان، ماهیت فرس و سایر ماهیات. فرد ماهیت در خارج محقق می‌شود و به نظر ما در ذهن، صورتی از ماهیت محقق می‌شود (ما منکر وجود ذهنی ماهیات هستیم)؛ اما فلاسفه معتقدند که در ذهن خود ماهیت وجود پیدا می‌کند (به وجود ذهنی) خود ماهیت نمی‌تواند در عالم خارج موجود بشود [فردش در عالم خارج موجود می‌شود] فردش هم در عالم ذهن نمی‌تواند موجود شود.
افراد ماهیت (ماهیت انسان، ماهیت فرس) می‌تواند در خارج فرد داشته باشد و می‌تواند در ذهن خودش موجود شود [طبق نظر فلاسفه] به عبارت دیگر افراد ماهیت (یعنی ماهیت انسان، ماهیت فرس)‌ تنها در ذهن موجود هستند. طبق نظر فلاسفه افراد ماهیت (یعنی ماهیت انسان، ماهیت فرس) در ذهن فرد ندارند. [زید فرد فرد ماهیت است و زید فرد ماهیت انسان است]
اقسام ‌سه‌گانه‌ای که در اعتبارات ماهیت بیان می‌شود، نسبت به ماهیتی هستند که در ذهن موجود شده باشد. یعنی نسبت به افراد ماهیت است که این افراد ماهیت [یعنی ماهیت انسان، ماهیت فرس] در ذهن هستند. در واقع وقتی که ماهیت انسان (مثلاً) در ذهن ایجاد می‌شود، از یکی از این سه حالت خارج نیست.
حتی می‌توان گفت که سه عنوان ماهیت به شرط شیء، ماهیت به شرط لا و ماهیت لابشرط مربوط به سه مفهوم هستند؛ در نتیجه این سه عنوان معقول ثانوی هستند.
با این بیان باید گفت که فرق بین لابشرط قسمی و مقسمی در این است که مصداق لابشرط مقسمی، معقول ثانی است اما مصداق لابشرط قسمی معقول اولی است. اما هم خود لابشرط قسمی و هم خود لابشرط مقسمی معقول ثانوی هستند.
با این توضیح تسامح بیان دیروز معلوم می‌شود. (این تسامح در عبارت شهید صدر وجود دارد) مراد از این که گفته شد که مفهوم را می‌توان به لابشرط قسمی و بشرط شیء و بشرط لا تصور کرد و این تصور، معقول اولی است، مصداق مفاهیم بود یعنی مفهوم انسان (مثلاً) اینطور (یعنی به شکل معقول اولی) تصور می‌شود ولی انحاء تصور کلیِّ مفهوم، معقول ثانوی است.

توضیح بیشتر:

مفهوم صورت معنا نزد عقل است. هر مفهومی مصداق دارد؛ مصداق مفهوم گاهی در عالم وجود است، گاهی عالم واقع است و گاهی در عالم وهم است. مثلاً اجتماع نقیضین یک مفهوم است که مصداق آن در عالم وهم است. اگر گفته می‌شود که «اجتماع نقیضین محال است»، در مورد مصداق اجتماع نقیضین صحبت می‌شود نه درباره‌ی مفهوم اجتماع نقیضین.

مصداق یک مفهوم، گاهی یک مفهوم است و گاهی غیر مفهوم است. اولی را معقول ثانوی و دومی را معقول اولی می‌نامند. (مفهومی که مصداقش یک مفهوم باشد را معقول ثانوی و مفهومی که مصداقش غیر مفهوم باشد، معقول اولی است.)
می‌خواهیم ببینیم مفهوم دو عنوان لابشرط قسمی و لا بشرط مقسمی معقول اولی هستند یا معقول ثانوی؟


عنوان لابشرط قسمی یک مفهوم دارد. مصداقش یک مفهوم مانند مفهومِ الانسان (به نحو اضافه[1]) است. صورت عقلی انسان در ذهن هر یک از ما و تصوری که از انسان در ذهن ما می‌آید، یکی از مصادیق لابشرط قسمی است. مصداق مفهوم لابشرط قسمی (یعنی مصداق مفهومِ الانسان) دیگر مفهوم نیست، بلکه انسان خارجی است. این که به لابشرط قسمی معقول اولی گفته می‌شود به لحاظ مصداقش است. یعنی مصداق لابشرط قسمی، معقول اول است. [به عبارت دیگر می‌توان گفت که مصادیق لابشرط قسمی، معقول اولی هستند اما خود مفهوم لابشرط قسمی در واقع معقول ثانوی است.]
[عکس: %D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%B4%D8%B1%D8%B7_%D9...%DB%8C.JPG]

لابشرط مقسمی هم عنوانی است که مفهومی دارد. مصداق لابشرط مقسمی یک مفهوم است، لذا مفهوم لابشرط مقسمی معقول ثانوی است. مصداق مفهوم لابشرط مقسمی مفهوم الانسان است. (به نحو ترکیب) مصداق این مفهومِ انسان، مفهوم دیگری است: مفهوم الانسان (به نحو اضافه). مصداق این مفهوم الانسان انسان خارجی است. پس هم مفهوم و هم مصداق لابشرط مقسمی یک معقول ثانوی است. اما این که آن را معقول ثانوی می‌دانند، با توجه به مصداقش است نه مفهومش.
[عکس: %D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%B4%D8%B1%D8%B7_%D9...%DB%8C.JPG]

پس مفهوم لابشرط قسمی و مقسمی هر دو معقول ثانوی هستند؛ اما مصداق لابشرط قسمی معقول اولی است و مصداق لابشرط مقسمی معقول ثانوی است.


[1] توضیح مفهوم انسان به نحو ترکیب و اضافه:
می‌توان دو مفهوم را با هم ترکیب کرد و یک مفهوم سوم به دست آورد؛ مثلاً مفهوم انسان شجاع، نه مفهوم انسان است نه مفهوم شجاع. یکی از این ترکیب‌ها را می‌توان بین مفهوم مفهوم و مفهوم انسان ایجاد کرد. مثلاً مصداق [مفهوم] مفهوم، مفهوم الحمار است. مصداق مفهوم انسان هم زید است. ولی مصداق مفهوم الانسان، نه [مفهوم] حمار است نه زید؛ بلکه صورت انسان است یا انسان تصور شده. این ترکیب دو مفهوم است.
اما در اضافه، دو مفهوم را ترکیب نمی‌کنیم، فقط یک مفهوم وجود دارد و آن هم مفهوم انسان است. برای اشاره به این مفهوم، از کلمه‌ی مفهوم استفاده می‌شود. انسان یک لفظ دارد، یک معنا دارد، یک مفهوم دارد، یک مصداق دارد، یک فرد دارد و ... برای اشاره به مفهومش در این بین، از عبارت مفهوم انسان استفاده می‌کنیم. [یعنی اضافه بیانیه است]



برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث مطلق و مقید، جلسات 123 و 125، 27 و 31 اردیبهشت 1401.
پاسخ
#3
با توضیحات تکمیلی روشن می‌شود که آنچه به عنوان فرق‌های سه‌گانه میان لابشرط قسمی و مقسمی بیان شد، در واقع فرق بین مصادیق این دو مفهوم است نه خود این دو مفهوم.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان