امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
توضیح: چگونگی احراز در مقام بیان بودن
#1
برای تمسک به اطلاق لازم است احراز شود که متکلم در مقام بیان بوده است. سؤال مهمی که باید بدان پاسخ داد، این است که از کجا می‌توان فهمید که متکلم در مقام بیان بوده است؟ متکلم مثلاً گفته است «اکرم الفقیر» نمی‌دانیم از حیث قیود تکلیف در مقام بیان بوده است یا نه؛ چه باید کرد؟

پاسخ‌هایی به این سؤال داده شده است:

1. اصل عقلایی در مقام بیان بودن
جماعتی از علما گفته‌اند که اصلی میان عقلا در این مورد وجود دارد: عقلا همیشه بنا را بر این می‌گذارند که متکلم در مقام بیان است؛ مگر آن که قرینه‌ای بر خلافش باشد.

نقد: شبهه در وجود چنین بنا و اصل عقلایی است و به نظر ما چنین اصلی وجود ندارد؛ شهید صدر هم قبول نکرده‌اند. نظیر این ادعا در برخی اصول دیگر هم وجود دارد؛ مثلاً برخی ادعا کرده‌اند که وقتی امام به کسی امر کند (مثلاً به کسی امر کند که در اول صبح یک لیوان آب بنوشد)، اصل این است که در مقام بیان حکم شرعی است. لذا از آن امر امام استحباب نوشیدن یک لیوان آب در اول صبح را استفاده کرده‌اند. اما اصل این که چنین اصلی وجود داشته باشد، ثابت نیست و ممکن است امر امام از آن جهت باشد که چنین کاری از لحاظ بهداشتی برای همه امری مفید باشد یا وضع بهداشتی آن مخاطب به گونه‌ای بوده است که نوشیدن آب در ابتدای روز برایش مفید بوده است [ارشاد به یک امر تکوینی].
اشکال: مگر عقلا در مقام اهمال‌گویی یا اجمال‌گویی هستند؟ وقتی در چنین مقامی نیستند، در مقام بیان بودنشان ثابت می‌شود.
پاسخ: اجمال‌گویی و اهمال‌گویی مثل اطلاق‌گویی امری رایج بین عقلاست. مخصوصاً اجمال در مقام اوامر بسیار رایج است؛ مثلاً فرض کنید که مدرسی به طلاب بگوید که متن امتحانی ما، کفایه است؛ اگر از الآن بگوید که یک جلد آن در امتحان نمی‌آید، طلبه آن را اصلاً نگاه نمی‌کند؛ لذا الآن مجمل می‌گوید، بعد آن را تبیین می‌کند.

2. ظاهر حال متکلم
سخن یک فعل گفتاری از متکلم است. شهید صدر گفته است ظاهر حال یک متکلم این است که در مقام بیان تمام مرام و مقصودش است و این که بخشی از کلام را الآن بگوییم و بخش دیگر را در زمان دیگر بگوییم، مخالف ظاهر حال است. مراد ایشان از این ظاهر حال این است که اکثر افراد وقتی که سخن می‌گویند، تمام مقصودشان را یکجا می‌گویند؛ نه این که آن را در دو مجلس بیان کنند. این امر یک امر متداول است و لزومی ندارد که بگوییم امری عقلایی است[1].

نقد: ما این فرمایش را قبول نداریم. کلام ایشان دو احتمال دارد: یک احتمال -که بعید است نظر ایشان باشد- به عنوان پاسخ سوم بیان می‌شود و احتمال دیگر این است مراد از این که گفته می‌شود «متکلم تمام مقصودش را یکجا بیان می‌کند» این باشد که:
  • گوینده تمام مقصودش از این کلام را یکجا بیان می‌کند: این حرف درستی است؛ اما این که مقصود متکلم از یک کلام چه مقدار از مطلب است را نمی‌توان فهمید.
  • گوینده تمام مرادی که در افق نفسش وجود دارد را یکجا بیان می‌کند: این حرف درستی نیست؛ زیرا ما گاهی مطلبی که مد نظرمان هست را در طول سالیان و تدریجاً بیان می‌کنیم.

2. توجه به قرائن
همواره با توجه به قرائن می‌توان فهمید که متکلم در مقام بیان هست یا نیست. از روی قرائن می‌توان فهمید که متکلم در مقام بیان قیود و شروط هست یا نیست. با توجه به این مبنا، کلام صادر از متکلم سه قسم می‌شود:
  • گاهی با توجه به قرائن فهمیده می‌شود که متکلم در مقام بیان هست.
  • گاهی با توجه به قرائن فهمیده می‌شود که متکلم در مقام بیان نیست.
  • گاهی با توجه به قرائن نمی‌توان فهمید که متکلم در مقام بیان هست یا خیر. در واقع شک داریم که متکلم در مقام بیان هست یا نیست.

در حالت دوم و سوم، مقدمه‌ی اول از مقدمات حکمت منتفی است.
مراد ما از قرائن، قرائن حالیه و لفظیه و مقامیه است. مثلاً یکی از قرائن این است که غالب مردم در غالب صحبت‌ها، مطلب را در یک مجلس می‌گویند؛ کمتر اتفاق می‌افتد که در چند مجلس مطلبشان را بیان کنند. البته برخی صحبت‌ها تعدد مجلس را می‌طلبد؛ مثل این که بخواهیم در یک مکان ده روز یا یک ماه سخنرانی کنیم. این خودش یک قرینه است. اقتضای مقام تعلیم، مقام ارشاد و مقام نصیحت این است که مطالب را در چند جلسه بیان نماید.
در مقابل مقام حاجت اقتضا می‌کند که همه‌ی مطلب در یک جا گفته شود.
سؤال راوی هم می‌تواند قرینه‌ی دیگری باشد مثلاً در سؤال «ما به روستایی می‌رویم که تا شهر 30 کیلومتر فاصله دارد؛ آیا نماز ما شکسته است؟» در سؤال فاصله ذکر شده است و این قرینه است بر عدم بودن در مقام بیان از جهات دیگر.


[1] امور عقلایی اموری هستند که به حفظ نظام معیشتی انسان‌ها کمک می‌کند.




برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث مطلق و مقید، جلسه 128، 3 خرداد 1401.
پاسخ
 سپاس شده توسط عرفان عزیزی
#2
سلام
بنابراین ایشان مبنای توجه به قرائن را پذیرفته اند که می تواند یک اصل نزد عقلاء باشد یعنی عقلاء مقام بیان را با توجه به قرائن ثابت می کنند. در این فرض رجوع به فرع اول می کند. همانگونه که آنچه متداول است می تواند برگرفته ی از یک اصل مبنایی باشد.
پاسخ
#3
به نظر حقیر، اینکه حجیت مبنای توجه به قرائن بازگشت به بنای عقلا دارد غیر از رجوع این مبنا به فرع اول است! هر چند که چه بسا حجیت این مبنا به حصول اطمینان است.
بله ممکن است بگویید حجیت اطمینان هم از باب بنای عقلاست.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ظاهر نهی از اتباع رأی، نهی از بی‌ضابطه بودن استدلال است مخبریان 2 215 16-اسفند-1401, 16:03
آخرین ارسال: مخبریان
  نبود قدر متیقن در مقام تخاطب، شرط جداگانه‌ای در مقدمات حکمت نیست مخبریان 0 292 23-خرداد-1401, 10:41
آخرین ارسال: مخبریان
  توضیح:  مشخص نبودن موضوع احکام بعد از تخصیص از جهت مرکب یا مقید بودن مخبریان 0 236 22-اسفند-1400, 12:48
آخرین ارسال: مخبریان
  نکته علمی:  خارج بودن استنباط فقهی از شکل‌های سه‌گانه‌ی استدلالِ مطرح شده در منطق مخبریان 0 395 20-آبان-1400, 19:21
آخرین ارسال: مخبریان
  مساله جدید: حدسی بودن قول رجالی 89194 8 8,155 29-فروردين-1397, 12:23
آخرین ارسال: 89194

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان