29-تير-1401, 19:51
به عقیده ی ما اخذ علم به حکم در موضوع شخص حکم ممکن نیست چرا که اگر ثبوتا علم به حکم در موضوع شخص حکم اخذ بشود لازم می آید که حکم هیچ گاه قابل وصول و قابل تنجز نباشد و در این تقدیر غرض مولا از جعل حکم که تحریک و انبعاث مکلف است تأمین نمی شود.
اما وجه اینکه در فرض اخذ علم به حکم در موضوع حکم تکلیف قابل وصول نیست عبارت از این است که: باید با قطع نظر از علم مکلف یک واقعی وجود داشته باشد تا مکلف بتواند علم به آن پیدا بکند اما در فرضی که مکلف می داند با قطع نظر از علم او هیچ واقعی وجود ندارد چگونه می تواند علم به آن پیدا بکند؟
در صورتی که علم به حکم را مأخوذ در موضوع حکم بدانیم حکمی در واقع با قطع نظر از علم مکلف وجود ندارد تا او بتواند علم به آن حکم پیدا بکند پس در این تقدیر اصلا مکلف قادر نیست بر تحصیل علم به واقع زیرا همانطور که گفتیم: در فرضی می توان علم به چیزی پیدا کرد که با قطع نظر از علم، آن چیز یک واقعیتی و لو در نظر قاطع داشته باشد اما در این فرض حکم با قطع نظر از علم مکلف واقعیتی ندارد تا مکلف بتواند عالم به آن بشود.
1401/03/02
درس خارج اصول
اما وجه اینکه در فرض اخذ علم به حکم در موضوع حکم تکلیف قابل وصول نیست عبارت از این است که: باید با قطع نظر از علم مکلف یک واقعی وجود داشته باشد تا مکلف بتواند علم به آن پیدا بکند اما در فرضی که مکلف می داند با قطع نظر از علم او هیچ واقعی وجود ندارد چگونه می تواند علم به آن پیدا بکند؟
در صورتی که علم به حکم را مأخوذ در موضوع حکم بدانیم حکمی در واقع با قطع نظر از علم مکلف وجود ندارد تا او بتواند علم به آن حکم پیدا بکند پس در این تقدیر اصلا مکلف قادر نیست بر تحصیل علم به واقع زیرا همانطور که گفتیم: در فرضی می توان علم به چیزی پیدا کرد که با قطع نظر از علم، آن چیز یک واقعیتی و لو در نظر قاطع داشته باشد اما در این فرض حکم با قطع نظر از علم مکلف واقعیتی ندارد تا مکلف بتواند عالم به آن بشود.
1401/03/02
درس خارج اصول