18-آبان-1401, 12:17
اگر یک آب نمک کر را گذاشتیم ته نشین شود و تبدیل شد به آب مطلق. ولی از وقتی مطلق شد در کریت آن شک کردیم، در اینجا مرحوم آقای خویی و مدحوم آقای تبریزی میفرمایند در این فرض نمیتوان با استصحاب کر بودن هذا المائع، ثابت کرد که این آب کر است و اصل مثبت میشود.
این را ما قبول نداریم.....
ما میگوییم بقاء عرض هذا الجسم نیاز ندارد به این که بدانیم عنوان این جسم متصف بود به این عرض. لازم نیست حالت سابقه متیقنه ما "اتصاف هذا الماء بکونه کرا" باشد بلکه "اتصاف ذات هذا الجسم بکونه کرا" هم کافی است. ذات این مایع قبلا کر بود پس الان هم کر است، ماء بودن را هم بالوجدان احراز میکنیم.
مرحوم آقای خویی و مرحوم آقای تبریزی میگویند چون جوهر و عرض است، اتصاف الجوهر بالعرض را باید احراز کنیم و این را احراز نمیکنیم.
ما میگوییم آنی که معروض کر بودن به نظر عرفی است ذات این مایع است و لو در لسان دلیل بگویند اذا کان الماء کرا لا ینجسه شی.
این را ما قبول نداریم.....
ما میگوییم بقاء عرض هذا الجسم نیاز ندارد به این که بدانیم عنوان این جسم متصف بود به این عرض. لازم نیست حالت سابقه متیقنه ما "اتصاف هذا الماء بکونه کرا" باشد بلکه "اتصاف ذات هذا الجسم بکونه کرا" هم کافی است. ذات این مایع قبلا کر بود پس الان هم کر است، ماء بودن را هم بالوجدان احراز میکنیم.
مرحوم آقای خویی و مرحوم آقای تبریزی میگویند چون جوهر و عرض است، اتصاف الجوهر بالعرض را باید احراز کنیم و این را احراز نمیکنیم.
ما میگوییم آنی که معروض کر بودن به نظر عرفی است ذات این مایع است و لو در لسان دلیل بگویند اذا کان الماء کرا لا ینجسه شی.