- در مثبتات، غالبا لوازم عادی و عقلی، مترتب بر وجود واقعی هستند و با توجه به همین نکته و اینکه اصول وجود واقعی را ثابت نمیکنند، نمیتوان مثبتات اصول را پذیرفت، ولی در لوازم شرعی، چون غالبا موضوع اعم از واقعی و ظاهری است، جریان اصل و اماره بدون اشکال است و به این بیان، تفکیک بین لوازم اماره و اصل درست است. پس در هر موردی باید نگاه کرد که موضوع خصوص وجود واقعی است یا اعم از وجود واقعی و ظاهری است.
- راه تشخیص وجود واقعی از ظاهری
- پرسشی که در این جا مطرح است این است که از کجا بدانیم در جایی، وجود واقعی شرط است یا وجود اعم از ظاهری و واقعی است؟ پاسخ این است که در جایی که موضوع شیء است و شارع بیان زائدی نسبت به شک و عدم شک نیاورده است، وجود واقعی مقصود است و در جایی که مقام تعذر و تنجز یا در جایی که شک در موضوع دلیل است، موضوع، اعم از واقعی و ظاهری است. در اینجا سخن در تشخیص وظیفه است یعنی می خواهد ببیند که آیا دیگران متصدی شده اند که از او ساقط شود یا نه؟ و به همین جهت مثبت بودن با اشکالی رو به رو نیست. طبق بیان دیگران نیز میتوان گفت وجوب، لازمۀ شرعی عدم تصدی است و لذا اشکال مثبت بودن مطرح نیست. بله اگر بحث در مبادی حکم یا منتها باشد، چون از دایره اعتبار خارج است وجود واقعی مطلوب است و استصحاب جاری نیست، ولی در اینجا سخن از حکم و کیفیت آن است.درس خارج اصول( جلسه59، 1401/9/29)