امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«مسائل مستحدثه» صحت تقسیم مرتد فطری به معاند و اعتقادی
#1
مراد از مرتد فطری مرتد معاند است یا مرتد اعتقادی؟
مطلب دیگری که در این روزها در زمان ما هم گاهی اوقات بعضی ها مطرح میکنند. بحث اینست که آیاتقسیم مرتد به مرتد معاند و مرتد اعتقادی درست است یا نه؟ چون بعضی احتمال دادند، در میان فقهای گذشته که اصلاً این مطلب نبوده! در زمان ما برخی اعتقاد کردند که آن مرتد فطری که در این روایات  احکام برایش ذکر شده، از قبیل قتل، تقسیم الاموال، بینونت مرائه از او، اینها در جایی است که از روی عناد ارتداد حاصل شده باشد، اما اگر یک کسی میگوید نه، من با اسلام عنادی ندارم، رفتم تحقیق کردم ادله و براهین را کنار هم گذاشتم، از حیث دلیل به این نتیجه رسیدم، از حیث فکر و اعتقاد به این نتیجه رسیدم، اسم این را میگذارند مرتد اعتقادی، میخواهند نتیجه بگیرند در زمان ما خیلیها مرتد میشوند مرتد اعتقادی هستند و مرتد اعتقادی محکوم به این احکام نیست، آنکه محکوم به این احکام است مرتد عِنادی است، یعنی یک کسی خرَجَ من الاسلام و عناد داشته باشد یعنی میخواهد با اسلام لجاجت کند، در مقابل اسلام بایستد، عِناد دارد. به اینها میگوئیم شما چه دلیلی بر این مطلب دارید؟ این روایات و آیاتی که در باب ارتداد داریم هیچ کدام قرینهای بر این مطلب ندارد ولو در صدر اسلام داشتیم که یک عدهای می آمدند اول صبح مسلمان میشدند و آخر روز کافر می شدند، تعمّد داشتند که به دیگران بگویند این دین فایده ندارد و این دین به درد بخور نیست! یک چنین چیزی مورد ارتدادهای اول اسلام بوده، اما اینکه ما از ادله برای این تقسیم و قید چیزی داریم یا نه؟ اینجا باید یک ملاحظهی اجمالی در بعضی از آیات و  روایات در باب ارتداد کنیم.  اینجا چند فرض دارد، یک فرض که روایاتی داریم که من شکّ فقد کفر کسی که در دین، خدا، پیامبر و  یا حتی در امامت شک کند فقد کفر.َ اما آقایان عدهای قائلند به اینکه ارتداد در جایی است که أنکَرَ عن علمٍ نه عن شبهةٍ، از روی علم باشد، یعنی علم دارد به اینکه این داخل در اسلام است، الآن می گوید من علم پیدا کردم که این قابل قبول نیست! انکارش انکار از روی علم باشد این را مرتد می گویند.  موضوع بحث را در ذهن بسپارید، چون موضوع روز است، یعنی فضای مجازی را وقتی مراجعه میکنید  یکی از حرفهایی که در موردش مطرح میشود راجع به مرتد از روی عِناد است که آیا میشود بگوئیم از ادله این تقسیم استفاده میشود که بگوئیم مرتد فطری از روی عناد محکوم به این احکام است؟ در نتیجه اگر یک کسی عِناد ندارد، کارش پژوهش و تحقیق است، و لذا ممکن است الآن مرتد بشود و یک سال بعد  دوباره مسلمان بشود، دوباره از اسلام برگردد، این عنوان اعتقادی را دارد و مشمول برای این ادله نیست.  برخی از آیات قرآن موردش همین بوده که عدهای میآمدند مسلمان میشدند در اول صبح و آخر روز از اسلام برگردیم تا این دین را موهون کنیم، این عناد است، در خود آیات ارتداد را هم باید کار مفصلی انجام بدهید.
در سوره مبارکه بقره آیه  ،217اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم، کفار دائماً در مقاتلهی با شما هستند تا شما را از دینتان برگردانند، این امری است که در 1400 سال پیش گفته شده و هنوز هم میبینیم کفار همینطور هستند، کفار همیشه در صدد مقاتله ی با  مسلمانها هستند حتی یردّوکم عن دینکم عن استطاعوا و من یرتدد منکم عن دینه فیمُت فهو کافر، کسی  که از دین خودش ارتداد پیدا کند، یعنی از دین خودش برگردد، فیمُت فهو کافرٌ بعد هم بمیرد و توبه هم   کند و در حال کفر بمیرد فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخرة، تمام اعمالشان در دنیا و آخرت، یعنی آنچه قبل از ارتداد برای آخرتشان ذخیره کرده بودند از بین میرود و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون، برای مرتد خلود در جهنم وجود دارد. این و من یرتدد نگفته از روی عِناد، هر کسی از دین برگردد اطلاق دارد، خواه عناد باشد یا نباشد.
آیه دیگر آیه  109سوره بقره است ودّ کثیرٌ من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفاراً حسداً من  عند انفسهم، که اهل کتاب میخواهند شما را از اسلام برگردانند بعد از اینکه حق برایشان روشن شده. شاهد ما لو یردونکم من بعد ایمانکم است یعنی ردّ بعد الایمان ارتداد است، اگر کسی ایمان داشت، ثمّ رجع عن ایمانه یعنی موضوع الرد و الرجوع بعد الایمان است مطلقا، چه اعتقاداً و چه لجاجاً.
آیه ی  100سوره آل عمران یا ایها الذین آمنوا إن تطیعوا فریقاً من الذین اوتوا الکتاب یردّوکم بعد ایمانکم کافرین، یکی از وجوهی که در باب نجاست کافر است که معمولاً این طرف قضیه را نگاه میکنند می گویند کافر هم یک انسان است، انسان که کرامت ذاتی دارد نمیشود بگوئیم انسان نجس است، اسلام میخواهد مسلمانها از آنها فاصله بگیرند، فاصله بگیرند برای اینکه آنها سوء نیّت دارند، دنبال این هستند که این مسلمان را از اسلام برگردانند، وقتی میگوید کافر نجس است مسلمان نزدیک به او نمیشود، یعنی اسلام جلوی اولین مرحله را میبندد و نزدیک نمیشود، میگوید این نجس است و زندگی من را نجس میکند، مراوده با او پیدا نمیکند تا مصون بماند از اینکه یردّوکم بعد ایمانکم کافرین، که بعد از ایمان اینها را به حال کفر برگردانند، اینها را کافر قرار بدهند. این جهتش خیلی مهمتر از آن جهتش هست، این جهت که مسلمانها باید اجتناب کنند، اجتنابشان هم به این عنوان که اینها نجس هستند، حتی ممکن است در بعضی از نجاسات دیگر، دَم نجس است اگر این نجاست نبود ارتباط بیشتری برقرار میشد و ممکن بود مورد شرب قرار بگیرد کما اینکه در اقوام گذشته خصوصاً در جاهلیت یا اعراب بادیه نشین ممکن بود که دَم هم میخوردند، یا بعضی از گروههای دیگر و اقوام دیگر، و الا دَم از حیث ظاهری انسان دست بزند اگر نخورد مشکلی ندارد، اما اسلام میگوید این نجس است از آن اجتناب کن که گرفتار مرحله بعد نشوی، در باب کفار هم چنین نکتهی مهمی وجود دارد. آیه  54سوره بقره که قبلاً هم گفتم و اذ قال موسی لقومه یا قومه إنکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم، آنهایی که میگویند برای مرتد در قرآن حکم قتل نیامده این آیه را چکار میکنند؟ بعد از اینکه قوم موسی گوساله پرست شدند و موسی از کوه طور برگشت دید اینها گوساله پرست هستند، اینها به حضرت عرض کردند که حالا چکار کنیم که از این مسئله نجات پیدا کنیم؟ جبرئیل نازل شد توبوا الی بارئکم برگردید و توبه کنید، راه توبه چیست؟ فاقتلوا انفسکم، در روایت دارد که پدر پسر را می کشت و پسر پدر را میکشت، برادر برادر را میکشت، ما روایت هم نداشته باشیم که کیفیت قتل چطور بوده، یک عدهای که میگویند فاقتلوا انفسکم یعنی نفوس خودتان را بکشید! این تعابیری که امروزه در فرهنگ ما آمده و میگوئیم شکست نفسی، فلانی شکست نفسی میکند! اینها چه ربطی به لغت، قرآن وآیات دارد؟ فاقتلوا انفسکم، من قتل نفساً که در قرآن آمده یعنی کشتن ظاهری، فاقتلوا انفسکم رامی خواهند یک معنای عرفانی بگیرند غلط است و به هیچ وجه نمیشود بر آیه تحمیل کرد، این ظهور بسیار روشنی در همین کشتن دارد، یعنی حکم ارتداد در مذهب حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام قتل بوده. ما دو راه داریم؛ یک راه استصحاب شرایع سابقه بوده، میگوئیم این در شریعت حضرت موسی بوده و ما در شریعت خودما دلیل بر نسخ این نداریم، پس استصحاب میکنیم که در شریعت ما هم ثابت است. یک آقایی یک وقتی داد و بیداد میکرد که اصول به چه دردی میخورد؟ بعد شاهد میآورد میگفت آقایان اینقدر آمدند بحث کردند در استصحاب شرایع سابقه، بیائید بگوئید به چه درد طلبهها و جامعه میخورد؟ثمرهاش در همین آیه است، آیات دیگری هم داریم که ما آن احکامی که قطعی در تورات است و قرآن ما حکایت میکند در شریعت خودمان میتوانیم استصحاب کنیم

برگرفته از درس خارج فقه استاد فاضل جلسه 60 
1401/10/20


فایل‌های پیوست
.pdf   Feqh1401.060.pdf (اندازه 282.5 KB / تعداد دانلود: 0)
پاسخ
 سپاس شده توسط زورقی


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نوآوری علمی:  قبول توبه مرتد فطری در دیدگاه فقها و راه های جمع بین ادله akbarzadeh 2 325 24-بهمن-1401, 08:03
آخرین ارسال: akbarzadeh
  مساله جدید: اختلاف در ملاک مرتد فطری akbarzadeh 1 311 20-دي-1401, 09:08
آخرین ارسال: akbarzadeh

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان