30-دي-1401, 22:22
مقدمه اول: توضیح مراد از قطع و علم
قطع متقوم به سه امر است:
فرق بین علم و قطع در معلوم بالعرض است:
[مهم نیست که همه طبق این اصطلاح مشی کردهاند یا خیر، بحث ما مبتنی بر تمایز بین این دو مفهوم است که فعلاً آنها را تعریف کردهایم و بحث را پیش میبریم]
قطع متقوم به سه امر است:
- قطع که همان تصدیق جزمی است.
- متعلق قطع: هر قطعی یک متعلق میخواهد و نمیشود که انسان قطع داشته باشد اما معلوم نشود که مقطوع او چیست. اصطلاحاً به این متعلق قطع مقطوع بالذات گفته میشود. در این که متعلق قطع چیست، سه قول وجود دارد:
• حکما میگویند که متعلق قطع، نسبت در قضیهٔ معقوله است. • اصولیها میگویند که متعلق قطع یک مفهوم است. وقتی قطع به عدالت زید داریم، متعلق قطع، مفهوم عدالت زید است.• به نظر ما متعلق قطع، یک قضیهٔ متخلیه است. (عبارت استاد: قطع متعلق است به یک قضیه متخیله)بحث را بر اساس نظر اصولیها پیش میبریم. (هرچند نظر ایشان را قبول نداریم؛ اما بحث ما را پیش میبرد.) - مقطوع بالذات در هر حال مصداقی دارد که به آن مقطوع بالعرض گفته میشود. اگر قطع درست باشد، مصداقش در عالم واقع است (مثلاً اگر قطع به عدالت زید درست باشد، مصداق مقطوع بالذات، عدالت زید است که در عالم واقع موجود است) و اگر قطع نادرست باشد، مصداق مقطوع بالعرض در عالم وَهم است.
- علم که همان تصدیق و اعتقاد جزمی است.
- معلوم بالذات که مفهوم است.
- معلوم بالعرض که مصداق آن مفهوم است.
فرق بین علم و قطع در معلوم بالعرض است:
- در قطع مقطوع بالعرض میتواند در عالم واقع موجود باشد و میتواند در عالم وهم موجود باشد؛
- اما مصداق معلوم بالعرض دائماً در عالم واقع است.
[مهم نیست که همه طبق این اصطلاح مشی کردهاند یا خیر، بحث ما مبتنی بر تمایز بین این دو مفهوم است که فعلاً آنها را تعریف کردهایم و بحث را پیش میبریم]