امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نکته علمی: خاص الزامی مخصص عام ترخیصی نمی شود
#1
اگر مولی عامی بیان کند که دلالت بر ترخیص کلی دارد، نمی تواند مخصص الزامی برای آن را به صورت منفصل و متاخر بیان کند، زیرا این کار القا مکلفین به خلاف واقع است و خلاف منهج عرفی است به همین جهت ظهور خاص در تخصیص عام ترخیصی، نیست و احتمال اینکه دلیل خاص حمل بر استحباب شود، قوی است.
بنابر این تخصیص عام ترخیصی به خاص الزامی محرز نیست
به عنوان مثال اگر در روایتی بیان شود که در رکعت سوم و چهارم نماز، حمد و تسبیحات هردو جائز است ولی در روایتی دیگر دستور به تسبیحات برای مامومین کند، روایت دوم حمل بر استحباب می شود.

درس خارج فقه استاد شهیدی تاریخ 1401/11/02
پاسخ
 سپاس شده توسط محمد رضایی ، علاوی ، مسعود عطار منش
#2
طبق بیان شما که بحث القا مکلفین بود کثیری از مخصصات از مخصص بودن خارج میشوند و باید حمل بر استحباب بشود. در حالی که این مشکل را حل می‌کنند. تدریجی بودن احکام؛ قبح ذاتی نداشتن تاخیر بیان؛......
الان در قرآن آیه خمر در سوره بقره که ظهور در کراهت دارد با ایه خمر در سوره نساء که فقط وقت نماز حرام است به نظر شما و استاد باید حمل بر کراهت بشود؟ ملتزم میشوید؟ آیا خداوند القا مکلفین.....
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#3
نقل قول:اگر مولی عامی بیان کند که دلالت بر ترخیص کلی دارد، نمی تواند مخصص الزامی برای آن را به صورت منفصل و متاخر بیان کند، زیرا این کار القا مکلفین به خلاف واقع است و خلاف منهج عرفی است به همین جهت ظهور خاص در تخصیص عام ترخیصی، نیست و احتمال اینکه دلیل خاص حمل بر استحباب شود، قوی است.
بنابر این تخصیص عام ترخیصی به خاص الزامی محرز نیست
به عنوان مثال اگر در روایتی بیان شود که در رکعت سوم و چهارم نماز، حمد و تسبیحات هردو جائز است ولی در روایتی دیگر دستور به تسبیحات برای مامومین کند، روایت دوم حمل بر استحباب می شود.
اصل این حرفها از اقای زنجانی گرفته شده،  یعنی بنده اونجا دیده م، در کلمات اقای  سیستانی هم انطور که یادمه دیده وجود دارد ولی به هر حال درست نیست، چون ترخیص سابق، بسبب اغراضی گفته شده و بر مولا لازم نیست احکام واقعی  را از همان اول برای مردم بیان کند،  علیکم السوال و لیس علینا الجواب،  یعنی مولا میتواند بسبب اغراض تسهیلی که  در تدریجیت دارد احکام خود را بیان کند،  اگر از همان روز اول همه الزامیات رو بیان  میکرد مردم از دین خارج میشدند  لذا فرمود قولو لا اله الا الله تفلحوا تا حکمی بیان نشده که نقض غرض نیست، بیان حکم هم طبق مصالحی است که خود مولا میداند
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#4
اولا اصل این مطلب را گویا (؟) استاد از آقای سیستانی و ایشان هم از میرزا مهدی اصفهانی گرفته اند.
ثانیا این که میفرمایید بر مولا لازم نیست احکام واقعی را از همان اول بیان کند و به حدیث علیکم السوال.... تمسک میکنید؛ بیان نکردن حکم واقعی، غیر از بیان کردن غیر واقع است. محل کلام دومی است نه اولی. و لذا قدماء تاخیر بیان قرینه صارفه را جائز نمیشمردند با این که تاخیر بیان قرینه مبینه را جائز می شمردند (نک تذکره کراجکی، ذریعه علم الهدی و عده شیخ)
ثالثا یک موقع اشکال، قبح عقلی القاء در مفسده است؛ در این صورت می توان مصلحت تدریج در بیان را بیان کرد؛ اما اشکال دیگر، خروج از طور تکلم عقلائی است که در عبارت استاد شهیدی هم مطرح شده. با مصلحت تدریج نمیتوان این را حل کرد. آیا میخواهید بگویید مصلحت این بود که شارع از طور تکلم عقلائی خارج شود؟
رابعا استاد، قائل به اجمال شده اند و فرموده اند که در این موارد روشن نیست که حمل عام بر خاص شود و احتمال حمل بر استحباب، قوی است. شما که میفرمایید این مطلب اشتباه است باید دلیل بیاورید که چرا اینجا حمل عام بر خاص می شود؟
خامسا برخی موارد، احتمال مصلحت تدریج، قابل اعتنا نیست. مثلا فرض کنید در یک نقل آمده که از هر سوره ای میتوان عدول کرد الا سوره توحید. و در نقل دیگری سوره جحد هم ضمیمه شده است. واقعا در همان خطاب اول اگر سوره جحد هم بیان می شد مشکلی بود؟
پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش
#5
حتما خودتونم میدونید که دراین سطور خوش اب و رنگ چیزی نفرموده اید!!!
دو سه تا ادعای بی دلیل کردید و بس، بیان غیر واقع یا عدم البیان؟
خب صحبت در همان بیان است که قبحی ندارد
شما که مدعی هستید قبیح است وحال انکه
شرایط شارع در مقام بیانش  رو میدونید باید ثابت کنید.

غیر از اینکه عدم البیان هم اگر منجر به تفویت شود
همان قبح رو داره،همان دلیلی که میگه باید خلاف نگی
تا مردم به مفسده دچار نشن، میگه اگر سکوت کنی،
سکوتی که باعث تفویت میشه در واقع قبح مستند 
به تو خواهد بود.
 فرق بیان و عدم البیان فقط میتونه در کذب باشه
 که ان هم در انشاء بی معناست.

تکلم عقلائی هم از ان حرفهاست، عقلاء چه میفهمند
اغراض شارع رو تا حکم به قبح چنین تدرجی کنند>
اگر چنین قبحی وجود داره عکسش هم وجود خواهد داشت
 که خود ایشان ملتزم نیست چون ان الزام ابتدائی اگر
 مصلحت نداشته برای چه بیان شده؟

دلیل حمل عام بر خاص غلبه چنین فهمی است بین اکثر فقها،
و ظهور چیزی جز فهم نوعی نیست، بله بعضی ادعای اجماع 
هم کرده اند که معمولا در هر ادعای اجماعی قول خلاف
پیدا میشه و طرف ضایع میشه لذا چنین ادعای اجماعی رو 
کلا تو همه جا فراموش کنید، 
اما اینکه میگید در مثال عدول شما متوجه مصلحت نشده اید،
مگر قرار است شما همه مصالح رو متوجه بشید؟ 
اینجا فرقش با مصالح و مفاسدی که در متعلق هست و اکثر 
فقها میگویند اصل مصلحت مسلم است ولی نوع ان
 معلوم نیست چیست؟ 
ثانیا باشه مصلحت رو درک نکردیم گرچه همینجا هم میتوان
مصالحی تراشید، و ابدا کار شاقی نیست، ولی بر فرض که 
مصلحتی درک نشد خب در این مثال بالخصوص 
وبخاطر وجود چنین قرینه ای حمل بر خاص نمیشه
 و میشه معارض چه ربطی به مصلحت تدرج عام داره که
 در جاهای دیگه محتمله، چون باید دید سیره در 
این موارد بالخصوص چه میکنه
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی
#6
۱. به ذریعه و عده و دیگر کتب متقدمین مراجعه بفرمایید بعد "غلبه چنین فهمی بین اکثر فقها" را ادعا کنید.
۲. چنانکه عرض کردم یک اشکال اصلا بحث قبح نیست؛ بحث طور تکلم عقلائی و عرفی است. شما در جواب فرموده اید که این هم از آن حرفهاست و مجدد آن را به بحث قبح پیوند داده اید.
۳. پیشنهاد میکنم در مباحثه علمی، ملتزم به مراعات ادبیات علمی باشید.
پاسخ
#7
خود شما که عمر با برکت خود  را در ادبیات علمی و تتبع سر کرده اید نقل بفرمائید، قبحی که عرض شد قبح طولیه بود و ربطی به قبح اول نداشت، چشم
پاسخ
 سپاس شده توسط علاوی


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  در فرض "تکیه شارع بر مخصص منفصل" و "عدم دسترسی ما به تمام مخصصات" چرا عمل به عام حجت موحدی اصل 1 421 17-آذر-1401, 22:56
آخرین ارسال: مسعود عطار منش

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان