13-اسفند-1401, 13:00
(آخرین تغییر در ارسال: 13-اسفند-1401, 13:07 توسط مهدی منصوری.)
نظریه وجود اعتباری
نظریه صحیح در مورد شخص حقوقی، نظریه وجود اعتباری است.
توضیح نظریه وجود اعتباری این است که برخی از موجودات مانند میز، کتاب و اجسام دیگر، دارای وجود تکوینی حقیقی هستند. اما برخی از موجودات دارای وجود تکوینی نیستند، اما منشأء انتزاع آنها دارای وجود تکوینی است. به عنوان مثال فوقیت در خارج وجود ندارد بلکه صرفاً در خارج سقف وجود دارد. از این موارد، تعبیر به اعتبارات عقلی یا ماهیت انتزاعی میشود.
علاوه بر دو قسم ذکر شده قسم دیگری وجود دارد که همانند قسم اول، خود آنها موجود هستند اما وجود آنها به صورت حقیقی نیست بلکه اعتباری است؛ یعنی عقلاء در این موارد این گونه تصور میکنند که چیزی در خارج موجود است. در این فرض بر اساسا تصور و خیال خود شیء وجود دارد و همانند قسم دوم نیست که صرفاً منشأ انتزاع وجود داشته باشد.
برای روشن شدن وجود اعتباری میتوان به دو مثال اشاره کرد:
1- مثال اول وجود غول است. وجود غول به صورت وهمیو خیالی است و تصور میشود که در خارج وجود دارد. البته وجود اعتباری غول دارای هیچ اثری نیست و لذا حتی اگر صد غول هم تصور و تخیل شود، هیچ اثری بر آن مترتب نمیشود بلکه چه بسا انسانی که چنین تصوراتی داشته باشد، مورد مذمت قرار گیرد، اما برخی از وجودات وهمیمانند ملکیت اعتباری وجود دارد که بر آنها اثر مترتب میشود. به عنوان مثال وقتی فردی اقدام به خرید کتابی میکند، حتی اگر کماکان کتاب در خانه فروشنده باشد، عقلاء حکم به ملکیت خریدار میکنند و در نظر عقلاء سلطه خریدار نسبت به کتاب ثابت میشود. این در حالی است که حقیقت ملکیت سلطه تکوینی است که خداوند متعال نسبت به مخلوقات یا انسان نسبت به اعضای بدن خود دارد، اما وقتی در مواردی مانند بیع یا هبه از سوی عقلاء چنین سلطهای فرض و تخیل میشود، بر آن اثر مترتب شده و دیگران نمیتوانند بدون اذن و رضایت خریدار، در آن مال تصرف کنند.
در مورد شارع نیز چنین فرض و اعتباری در احکام وضعی و تکلیفی وجود دارد. به عنوان مثال اگر پیامبر اکرم’ چیزی را بر مکلفین واجب کنند، انشای وجوب از سوی نبی اکرم’ خواهد بود. انشائی که پیامبر اکرم’ انجام میدهند، عمل تکوینی است؛ چون ایشان چیزی را در ذهن لحاظ کرده و مکلفین را نیز لحاظ میکنند و بعد از لحاظ، با استفاده از الفاظ، وجوب را انشاء میکنند. بعد از آن وجوب ثابت میشود. البته در عالم وهم وخیال است. نکته مهم این است که ثبوت این وجوب در ذهن نیست بلکه در خارج است و امتثال آن نیز لازم است. مرحوم آقای خویی& نیز از جعل وجوب با تعبیر «اعتبار الفعل علی الذمه» یاد کردهاند که گویا بعد از اعتبار شارع، فعل بر دوش مکلفین نهاده میشود و بر آنها لازم است که از آن عمل را انجام دهند تا از عهده آن خارج شوند.
2- مثال دوم ملکیتی است که در باب وصیت ایجاد میشود. به عنوان مثل اگر فردی از تعبیر «داری لزید إذا متّ» استفاده کند، وصیت کردن او عمل تکوینی است. بعد از تحقق وصیت و به محض فوت شدن موصی، چیزی به نام ملکیت برای زید ایجاد میشود. در مورد زید که ملکیت او ایجاد میشود، هیچ تغییری ایجاد نمیشود، بلکه وجود اعتباری ملکیت برای او در نظر گرفته میشود.
طبق نظریه سوم، شخص حقوقی هم دارای وجود اعتباری است؛ یعنی وقتی شرکتی تشکیل میشود، علاوه بر اشخاص تشکیل دهنده و اموالی که برای شرکت در نظر گرفته شده است و در خارج موجود هستند، چیز دیگری به نام شرکت موجود میشود که قابل مشاهده و لمس و شنیدن نیست، اما دارای وجود وهمیو اعتباری و خیالی است که همین وجود اعتباری قابلیت مالکیت دارد و میتواند چیزی علیه او ثابت شود. بنابراین عقلاء چنین وجودی را برای شخصیت حقوقی اعتبار کرده و بر آن ترتیب اثر میدهند. البته لازم است پذیرش یا عدم پذیرش این اعتبار عقلائی در مباحث آتی مورد بررسی قرار گیرد.[1]
نظریه وجود اعتباری شخصیت حقوقی با محذوری مواجه نیست بلکه با مرتکزات عقلائی نیز مطابقت دارد که به همین جهت برای شخص حقوقی، عنوان «شخص اعتباری» ترجیح دارد. عناوین دیگری از قبیل «شخص معنوی» و «شخص قانونی» وجود دارد، اما عنوان «شخص اعتباری» حقیقت وجود آن را به صورت روشن تری ارائه میدهد.
برگرفته از صفحه 61
[1]. تاکنون سه نظریه در مورد وجود شخص حقوقی مطرح شده و مورد برررسی قرار گرفت. احتمال دیگر وجود انتزاعی شخص حقوقی است که از انشای تکوینی مؤسسین و وجود اشخاص و اموال، چیزی به نام شرکت انتزاع شود، کما اینکه از وجود سقف و زمین، فوقیت انتزاع میشود. این احتمال بسیار بعید بوده و با وجدان سازگار نیست. روشن هم نیست که کسی از حقوقدانان قائل به این معنا باشد و لذا به صورت کلی از متن کتاب حذف شده است.
علاوه بر دو قسم ذکر شده قسم دیگری وجود دارد که همانند قسم اول، خود آنها موجود هستند اما وجود آنها به صورت حقیقی نیست بلکه اعتباری است؛ یعنی عقلاء در این موارد این گونه تصور میکنند که چیزی در خارج موجود است. در این فرض بر اساسا تصور و خیال خود شیء وجود دارد و همانند قسم دوم نیست که صرفاً منشأ انتزاع وجود داشته باشد.
برای روشن شدن وجود اعتباری میتوان به دو مثال اشاره کرد:
1- مثال اول وجود غول است. وجود غول به صورت وهمیو خیالی است و تصور میشود که در خارج وجود دارد. البته وجود اعتباری غول دارای هیچ اثری نیست و لذا حتی اگر صد غول هم تصور و تخیل شود، هیچ اثری بر آن مترتب نمیشود بلکه چه بسا انسانی که چنین تصوراتی داشته باشد، مورد مذمت قرار گیرد، اما برخی از وجودات وهمیمانند ملکیت اعتباری وجود دارد که بر آنها اثر مترتب میشود. به عنوان مثال وقتی فردی اقدام به خرید کتابی میکند، حتی اگر کماکان کتاب در خانه فروشنده باشد، عقلاء حکم به ملکیت خریدار میکنند و در نظر عقلاء سلطه خریدار نسبت به کتاب ثابت میشود. این در حالی است که حقیقت ملکیت سلطه تکوینی است که خداوند متعال نسبت به مخلوقات یا انسان نسبت به اعضای بدن خود دارد، اما وقتی در مواردی مانند بیع یا هبه از سوی عقلاء چنین سلطهای فرض و تخیل میشود، بر آن اثر مترتب شده و دیگران نمیتوانند بدون اذن و رضایت خریدار، در آن مال تصرف کنند.
در مورد شارع نیز چنین فرض و اعتباری در احکام وضعی و تکلیفی وجود دارد. به عنوان مثال اگر پیامبر اکرم’ چیزی را بر مکلفین واجب کنند، انشای وجوب از سوی نبی اکرم’ خواهد بود. انشائی که پیامبر اکرم’ انجام میدهند، عمل تکوینی است؛ چون ایشان چیزی را در ذهن لحاظ کرده و مکلفین را نیز لحاظ میکنند و بعد از لحاظ، با استفاده از الفاظ، وجوب را انشاء میکنند. بعد از آن وجوب ثابت میشود. البته در عالم وهم وخیال است. نکته مهم این است که ثبوت این وجوب در ذهن نیست بلکه در خارج است و امتثال آن نیز لازم است. مرحوم آقای خویی& نیز از جعل وجوب با تعبیر «اعتبار الفعل علی الذمه» یاد کردهاند که گویا بعد از اعتبار شارع، فعل بر دوش مکلفین نهاده میشود و بر آنها لازم است که از آن عمل را انجام دهند تا از عهده آن خارج شوند.
2- مثال دوم ملکیتی است که در باب وصیت ایجاد میشود. به عنوان مثل اگر فردی از تعبیر «داری لزید إذا متّ» استفاده کند، وصیت کردن او عمل تکوینی است. بعد از تحقق وصیت و به محض فوت شدن موصی، چیزی به نام ملکیت برای زید ایجاد میشود. در مورد زید که ملکیت او ایجاد میشود، هیچ تغییری ایجاد نمیشود، بلکه وجود اعتباری ملکیت برای او در نظر گرفته میشود.
طبق نظریه سوم، شخص حقوقی هم دارای وجود اعتباری است؛ یعنی وقتی شرکتی تشکیل میشود، علاوه بر اشخاص تشکیل دهنده و اموالی که برای شرکت در نظر گرفته شده است و در خارج موجود هستند، چیز دیگری به نام شرکت موجود میشود که قابل مشاهده و لمس و شنیدن نیست، اما دارای وجود وهمیو اعتباری و خیالی است که همین وجود اعتباری قابلیت مالکیت دارد و میتواند چیزی علیه او ثابت شود. بنابراین عقلاء چنین وجودی را برای شخصیت حقوقی اعتبار کرده و بر آن ترتیب اثر میدهند. البته لازم است پذیرش یا عدم پذیرش این اعتبار عقلائی در مباحث آتی مورد بررسی قرار گیرد.[1]
نظریه وجود اعتباری شخصیت حقوقی با محذوری مواجه نیست بلکه با مرتکزات عقلائی نیز مطابقت دارد که به همین جهت برای شخص حقوقی، عنوان «شخص اعتباری» ترجیح دارد. عناوین دیگری از قبیل «شخص معنوی» و «شخص قانونی» وجود دارد، اما عنوان «شخص اعتباری» حقیقت وجود آن را به صورت روشن تری ارائه میدهد.
برگرفته از صفحه 61
[1]. تاکنون سه نظریه در مورد وجود شخص حقوقی مطرح شده و مورد برررسی قرار گرفت. احتمال دیگر وجود انتزاعی شخص حقوقی است که از انشای تکوینی مؤسسین و وجود اشخاص و اموال، چیزی به نام شرکت انتزاع شود، کما اینکه از وجود سقف و زمین، فوقیت انتزاع میشود. این احتمال بسیار بعید بوده و با وجدان سازگار نیست. روشن هم نیست که کسی از حقوقدانان قائل به این معنا باشد و لذا به صورت کلی از متن کتاب حذف شده است.