2-خرداد-1402, 18:26
(آخرین تغییر در ارسال: 2-خرداد-1402, 18:41 توسط سید محمد صادق رضوی.)
برای تنظیم این سلسله مباحث، اشکالات در دو ناحیه ی منطق کلی کتاب، و مشکلات استنادی و تحلیلی مطرح می شود ان شاء الله.
بخش اول: مشکلات منطق کتاب انسان 250 ساله
۱- انسانی به درازای عمر دنیا
«الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ، وَ مَعَ الْخَلْقِ، وَ بَعْدَ الْخَلْقِ».
اساسی ترین کمبود کتاب، محدود کردن عمر حجّت الهی به صرف 250 سال از هجرت تا غیبت است. در حالیکه سنّت الهی در قرار دادن حجّت بر زمین، چندهزار سال قبل بعثت آغاز شده و چندین صد سال پس از غیبت هم همچنان ادامه دارد.حتی در بعضی روایات تصریح شده که اوصیای خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بر سنّت اوصیای پیشین بوده اند. برای مثال:
«الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ، وَ مَعَ الْخَلْقِ، وَ بَعْدَ الْخَلْقِ».
اساسی ترین کمبود کتاب، محدود کردن عمر حجّت الهی به صرف 250 سال از هجرت تا غیبت است. در حالیکه سنّت الهی در قرار دادن حجّت بر زمین، چندهزار سال قبل بعثت آغاز شده و چندین صد سال پس از غیبت هم همچنان ادامه دارد.حتی در بعضی روایات تصریح شده که اوصیای خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بر سنّت اوصیای پیشین بوده اند. برای مثال:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله إِلَى الْجِنِّ و الْإِنْسِ، و جَعَلَ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَيْ عَشَرَ و صِيّاً: مِنْهُمْ مَنْ سَبَقَ، و مِنْهُمْ مَنْ بَقِيَ، و كُلُّ و صِيٍّ جَرَتْ بِهِ سُنَّةٌ، وَ الْأَوْصِيَاءُ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام عَلى سُنَّةِ أَوْصِيَاءِ عِيسى، و كَانُوا اثْنَيْ عَشَرَ، وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَلى سُنَّةِ الْمَسِيحِ». (الکافی 1/ 532)
این هم نیازی به بیان ندارد که تعداد کمی از انبیا و اوصیای پیشین، در پی مبارزه و جهاد بوده اند.
اگر جواب اینست که اسلام یک شرائط و خصوصیاتی دارد که در امّتهای پیشین نبوده؛ باید گفت: هر یک از ائمه علیهم السلام نیز شرائط منحصر به فردی داشته که مخصوص خود او بوده است و معنی ندارد همه را تحت عنوان یک انسان ملاحظه کرد.
حتی اگر از وضعیت پیامبران پیشین (علیهم السلام) چشمپوشی کنیم، باز هم نادیده گرفتن دوران غیبت که عمده ی دوران امامت را تشکیل داده هیچ وجهی ندارد.
در این صورت این سؤال پررنگ می شود: چه طور شده که برای فهم منطق اسلام و امامت، تنها تاریخ یک پنجم (حدودی) دوران استمرار آن بررسی شده؟ مسلما امام زمان علیه السلام تمام خصوصیّات و صفات هر انسان مکلّفی را دارا بوده و در همین کره ی خاکی، به وظیفه ی امامت شیعیان اشتغال دارند. متأسفانه در برخی مباحث مشاهده می شود، وجود مبارک ایشان (علیه الصلاة و السلام) به گونه ای نادیده گرفته شده اند که گویی عنوان امامت حضرتش همچون مدرک افتخاری دانشگاهی بوده و در یک کهکشان دور از غوغای جهان مشغول استراحتند!
پس حتی اگر تمام شواهد مربوط به مبارزه در آن دوران محدود صحیح باشد؛ شکّی در این نیست که مابقی آن، یعنی دوران غیبت که بیشترین زمان را تشکیل داده، کوچکترین حرکت و مبارزه ای از جانب امام فعلی (علیه السلام و عجل فرجه) صورت نگرفته است. بنابراین هرگز نمی توان نتیجه گرفت که روح اسلام را جهاد و مبارزه تشکیل می دهد.