امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فقه الروایه امسح علی المراره در روایت عبد الاعلی مولا ال سام
#1
مرحوم شیخ در رسائل ج 2 در بحث قاعده میسور روایتی از عبد الاعلی نقل میکند که مضمونش این بود: شخصی به زمین خورده بود و ناخن انگشتش کنده شده بود........ مرحوم شیخ و خیلی از فقهای دیگر این اصبع در روایت را انگشت پا گرفته اند. سوال این است که به چه نکته ای انگشت پا معنا شده است؟
اگر انگشت پا باشد که امام نیاز نبود بفرماید مسح بر مراره داشته باش بلکه میفرمود بر بقیه انگشتان مسح کن. اینکه همه ناخن ها کنده شده باشند اولا با مفرد بودن اصبع نمیسازد و ثانیا بعید است.
یا باید بگوییم که انگشت دست بوده است یعنی خواسته زمین بخوره با دستش فرود امده و ناخنش کنده شده و از این جهت شستنش میسور نبوده است و مسح میکرده. یا باید بگوییم که مسح تمام روی پا لازم بوده است و این قسمت را روی مراره مسح کند. بنده شنیدم از بعض اساتید که مقدس اردبیلی قائل به مسح تمام روی پا بوده است.
از نظرات دوستان استفاده میکنم.
پاسخ
#2
مرحوم علامه مجلسی در بحار به قرینه «عثرت» مراد از ظفر را انگشت پا معنا کرده‌است:

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏77 ؛ ص367

ثم الظاهر أن المراد بالظفر ظفر الرجل لا اليد بقرينة العثر فيدل على وجوب استيعاب الرجل بالمسح طولا و عرضا و يمكن أن يقال لعله انقطع جميع أظفاره أو المعنى أن استحباب الاستيعاب يحصل بالمسح عليه و حمل المسح على المسح على البقية بعيد.

و يمكن أن يكون المراد ظفر اليد فإن العثر قد يصير سببا لذلك إذا انجر إلى السقوط كما فهمه المحقق التستري ره حيث قال الظاهر على القول بأنه لا يجب مسح جميع ظهر اليد في التيمم أن الأحوط أن يجمع مع هذا الوضوء تيمما.

آیت الله فاضل در تفصیل الشریعة (ج ۲ ص ۲۹۴) نیز قرینه استدلال امام به آیه نفی حرج را  بر اینکه مراد ظفر الرجل است بیان کرده است.


از این جهت که آیه دلالت بر بدلیت مسح از غسل ید نمی کند بخلاف بحث مسح بر پا که بانفی حرج نفی مسح بر بشره می کند واصل مسح باقی می‌ماند:

كما أنّ‌ الاعتراض والاستشهاد بالآية ربما يؤيّد كون المراد هو ظفر الرجل؛ لأنّ‌ آية نفي الحرج لا دلالة لها على بدليّة المسح عن الغسل بوجه، بل غاية مفادها نفي لزوم الغسل.
وأمّا في موضع المسح، فالآية تنفي لزوم المسح على البشرة، ويبقى أصل لزوم المسح ولو على الجبيرة بحاله، فالاستشهاد بالآية شاهد على كون المراد هو خصوص ظفر الرجل، الذي هو محلّ‌ المسح.
پاسخ
#3
اولا بنده عرض کردم که خیلی بعید است که شخص همه ناخن هایش کنده شده باشد با یک زمین خوردن. بنده نمیفهمم که چطور عثرت دلالت بر این معنا میکند که قرینه میگیرد. عثرت یعنی زمین خوردم و با دست به زمین خوردن هم میسازد.
ثانیا این که شما کلام مرحوم فاضل را اوردید، دقیقا بنده میخواستم نتیجه بگیرم که این روایت به درد تایید قاعده میسور نمیخورد چرا که مسح بدل از غَسل ید نیست. لذا میخواستم بگویم که این روایت به درد بحث تعذر اجزا و وجوب باقی نمیخورد. لذا از لحاظ منطقی درست نیست که بفرمایید پس چرا در این بحث مطرح شده است. مرحوم شیخ هم در رسائل مفروض گرفته است که این جا مردم این بدل را میسور میدانند.
پاسخ
#4
به نظر  معنایی که در کتاب العین برای ماده عثر امده است موید حرف علامه است:

كتاب العين؛ ج‌2، ص: 105

عَثَرَ الرجل يَعْثِرُ يَعْثُرُ] عُثُوراً، و عَثَرَ الفرس عِثارا إذا أصاب قوائمه شي‌ء، فيصرع أو يتتعتع
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سؤال:  مغیای حتی تعلم در روایت کل شی لک طاهر دلیل 3 7,047 22-آبان-1395, 18:26
آخرین ارسال: hadi

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان