امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بررسی تعاریف اعلام از «مال»
#1
ضابطه منفعة مقصودة عقلائیة
بحث در مال و حقیقت مال بود. خلاصه ی عرض بنده این شد که مال جزء موضوعات عویصه است به لحاظ اینکه امور زیادی در محققات آن و محققات مالیت دخیلند که به ترکیب اینها واقعا مال مال میشود و مالیت تحقق پیدا میکند. به بعضی از آنها اشاره کردیم مثلا: 
برخی: مال به رغبت عقلائی است.
لکن اگر رغبت عقلائی شود، مرادتان از عقلاء کیست؟
اگر مراد از عقلاء یعنی کسی که همه ی امور خود را بر اساس عقل محض انجام میدهد: قطعا این نیست.
اگر مراد این است که میخواهد فوائد انسانی را در نظر بگیرد: فوائد انسانی طیف وسیعی دارد گاهی موقع اموری که قطعا باطلند ولی رغبت عمومی نسبت به آنها ایجاد میشود مثلا فرض کنید گروهی در میان خودشان رغبتی به یک کالائی پیدا کنند که هیچ نوع واقعیتی ندارد و هیچ نوع آثاری بر آن بار نمیشود، آیا شما میپذیرید که به این مال بگوئید و لو اینکه مقصودة برای سائر عقلاء نیست؟!
لذا اگر ملاک رغبت باشد، مجرد رغبت کافی نیست.
اگر بگوئید مراد رغبت عقلائی است: حد این عقلائی بودن باید مشخص شود؟ عقلائی یعنی چه؟اگر آن را به عقلاء اضافه کنید، آیا اسم عقلاء بردن مشکل را حل میکند یا باید ضوابط عقلائی رغبت را مشخص کنید؟ که این هم مشخص نمیشود. یعنی عقلاء چه ضابطه ائی دارند که میل آنها باعث میشود که مالیت پیدا کند؟ آیا ضابطه حفظ نظام است؟ حال یک چیزهائی هست که به آنها رغبت داریم اما حفظ نظام به آن وابسته نیست.
آیا مراد این است که هر چه عرف به آن رغبت پیدا کند؟! بعلاوه اینکه بعضی چیزها در بین عرف رغبت نیست و شخصا نسبت به آنها رغبت میشود، آیا به این هم مال بگوئیم؟! 
عرضم این است که اگر شخصا به چیزی مایل شدم مثلا فرض کنید دوست داشتم چیزی را مالک شوم که در اختیار شما و تحت سلطنت شماست ولی مال عقلائی نیست که من به آن رغبت دارم، آیا این رغبت مالیت درست میکند؟
میگوئید: نه، مالیت درست نمیکند هر چند ممکن است برای آن پول دهید برای رفع ید.
سوال این است که اگر این رغبت اجتماعی شد، تا کجا به آن اجتماعی بگوئیم یعنی از عویصات و مشکلات اصحاب ما در کتب فقهی این است که خیلی تاکید میکنند، میگویند: باید منفعة مقصودة عقلائیة داشته باشد ولی ضابطه ائی برای منفعة مقصودة عقلائیة نمیدهند. ضابطه منفعة مقصودة عقلائیة چیست؟
اگر شما ملاک و ضابطه ائی برای منفعة عقلائی ندهید، در این صورت در تمام مواردی که شک داریم که رغبت عقلائی شد یا نشد، باید صبر کنیم.
رغبت تابع منفعت نیست؟ رغبت تابع چیست؟
اگر رغبت تابع نیاز است، نیاز به چیزی است که شما باید از آن نفعی ببرید، نیاز به ضرر که نداری.
پس اگر بگوئید به نیاز است: نیاز به منفعت تعلق گرفته است.
اگر بگوئید رغبت است: رغبت به نیاز تعلق گرفته و نیاز به منفعت تعلق گرفته است.
حال سوال این است که در کتب فقهی ما کجا دیدید که فقیهی از بزرگان فقهای ما بگوید که ضابطه منفعة مقصوده عقلائیه چیست؟ 
اگر ضابطه نداشته باشد و ما بخواهیم ضابطه را از شارع کشف کنیم، پس باید قائل شویم که محققات مال را باید از شارع بگیریم. لذا ممکن است کسی به این تعبیر بگوید که خمر اصلا مال نیست؛ چون باید محقق آن را از حکیم میگرفتیم، شارع کشف میکند که در خمر رغبت صحیح وجود ندارد . اگر اینطور شد پس اسقاط مالیت میکند.
ولی اگر گفتیم عقلاء خمر را مال و محقق مالیت میدانند اما شارع گفته من برای آن احکام بیع را امضاء نمیکنم، معنای آن این است که حکم بیع را بار نکرده است، در مقوم مالیت تصرف نکرده است.
به بحث برگردیم:
جناب شیخ کثیرا منفعة مقصوده عقلائیة را استفاده کرده اند، ضابط آن چیست؟ 
تعریف علامه نائینی ره
مثل مرحوم نائینی ره خواسته آن را ضابطه مند کند فرموده : «ما یعطی بازائه المال».
و الاشکال علیه
اشکالی کردند،گفتند این دور است، مال آن چیزی است که در ازاء آن مال میدهند.
علاج اشکال
ما آن را علاجی کردیم،گفتیم: مال اول مال ذاتی است و مال دوم مال عرضی است یعنی یکسری اموال ذاتی دارند، این اموال ذاتی را وقتی در مقابل چیز دیگری میدهند، آن اموال عرضی مالیت پیدا میکنند مثلا طلا و نقره را در مقابل عملی میدهی، آن عمل مال میشود.
اشکال علاج
اشکال این علاج این است که شما مال ذاتی را تعریف نکردید.
پس اشکال تعریف علامه نائینی ره این است که یا دور است اگر مال در«ما یعطی بازائه المال» به یک معنی باشد و اگر آن را علاج کردیم مال ذاتی چیست؟
مال ذاتی
برخی خواستند بگویند مال ذاتی آن چیزی است که خداوند متعال آن را در ذهن بشر بزرگ کرده است.
سوره آل عمران،آیه 14:«زین للناس حب الشهواتمن النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة والخیل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عنده حسن الماب».
برای مردم زینت داده شد میل و حب شهوات را و آنها زنان و فرزندان یا پسران(البته این جا بیشتر پسران است؛ چون بعد کاری برای آنها مهم بوده است احتمالا)و اموال بسیار زیادی از ذهب و فضة و اسبهاب نشان دار و دامها و کشتها، اینها متاع حیاة دنیا است.
متکی به ذهن میگویم، خیلی سالهای دور دیده بودم که برخی خواستند اساسا ریشه ی مالیت را به حب که در دل انسانها قرار داده است برگردانند البته این فقط در مورد دنیا است که قسمتی از آن درباره نکاح و مانند آن است و قسمتی از آن ذهب و فضه است که اینها به عنوان اموال ملاحظه شده است.
حب و میل به اینها پیدا کردند و وقتی میل و حب به اینها پیدا کرده باشند، این میل و رغبت به اینها معیار شده است برای سائر موارد.
پس ممکن است کسی مال ذاتی را اینطور بگوید، بگوید: مال ذاتی آن چیزی است که خداوند متعال در ذهن اینها مورد رغبت قرار داده است یعنی فرض کنید یک امر غریزی و انجذاب غریزی است که سائر اموال را بخواهند با اینها بسنجند. مثلا فرق طلا و نقره با تیتانیوم چیست. ممکن است بگوئید که تیتانیوم در آن موقع کشف نشده بود. میگوئیم: اسمش نبوده و میتوانستند مانند طلا و نقره هم آن را به دست بیاورند. حالا اگر کشف هم کردند باز طلا و نقره معیار است و کسی با تیتانیوم نمیسنجد.
تعریف سید حکیم ره
مرحوم آقای حکیم ره میفرماید: مال باید کمیابی داشته باشد یعنی مال توفر وجود نداشته باشد مثل هوا نباشد که در دسترس همه باشد و همچنین تنافس داشته باشد یعنی استباق داشته باشند برای اینکه آن را به دست بیاورند.(نهج الفقاهه)
یلاحظ علیه     
طبیعتا اینها از عوارض یک مال است و حقیقت مال نیست. مال وقتی مال میشود به آن تنافس پیدا میکنند یا اصلا تنافس مالیت میدهد؟
در ذهنیت عرفی به ملاحظه ارتکازاتمان شیء مالیت دارد.
بعلاوه اینکه تنافس گاهی به حق هم هست و به حق مال گفته نمیشود.
تعریف مرحوم سید خوئی ره
عرض کردیم که سید خوئی ره میفرمایند: مال آن چیزی است که به آن رغبت باشد و آن را ادخار میکنند.
یلاحظ علیه
برخی از این امور اصلا قابلیت ذخیره شدن ندارند مثل: فرض کنید مالی آنی را، اگر کسی این مال را آناً به دست بیاورد آثاری پیدا کند و مال هم از بین برود و لو اینکه ادخاری هم نیست. گاهی موقع شانیت ادخار ندارد و گاهی موقع اصلا آن را ادخار نمیکنند.
بعلاوه اینکه بنابر مبنای اینکه مال به حق اطلاق میشود، ذخیره کردن حق یعنی چه ؟!
این نگاه ها در حقیقت شیء گرا است، دنبال این هستند که مال را در شیء پیدا کنند.
برخی: مال امتلاک است(ملکیت است).
یلاحظ علیه
میگوئیم ملکیت چیست؟ میگوید: ملکیت رابطه ی شما با مال است. اگر تعریف علامه نائینی دور مصرح است، این تعریف دور مضمر است.
تعاریف دیگری هم کرده اند.
 
مرحوم نایینی مال را به ما یعطی بإزائه المال تعریف می کنند. این تعریف یا دوری است و یا اگر مقصود مال ذاتی و مال عرضی باشد، متوقف بر تعریف مال ذاتی خواهد بود. و ایشان تعریفی از مال ذاتی ارائه نکرده است.
برخی مال ذاتی را آنچیزی دانسته اند که خداوند متعال در ذهن بشر بزرگ کرده است. و به آیه سوره آل عمران تمسک کرده اند: زین للناس حبّ الشهوات من النساء والبنین والقناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة والخیل المسوّمه والأنعام والحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عنده حسن المآب.  برخی ریشه مالیت را به حبّ و تزیین الهی تفسیر کرده اند. آیه در مورد دنیا است که برخی امورش مالی است و برخی شهوی است. یعنی میل و رغبت به طلا و نقره معیار رغبت به چیزهای دیگر است. لذا مال ذاتی امری غریزی و فطری است.
مرحوم سید حکیم مناط مالیت را به کمیابی و تنافس مردم تفسیر می کنند. و الا اگر توفر وجود داشته باشد، مالیت نخواهد داشت. لکن این ها حقیقت مال نیست بلکه عوارض مال است. آیا تنافس مالیت می دهد، یا وقتی مال است مردم به آن تنافس دارند؟ اعتبار عقلائی یوجب تنافس الناس.
سید خویی آن را به چیزی که مرغوب فیه باشد و آن را ذخیره کنند، تفسیر می کند. فیه: برخی امور قابل ذخیره نیست. اموال آنی ادخار پذیر نیستند.
اینها نگاه های شیء گرا در مال است.
امتلاک هم معیار مالیت نیست. زیرا خود ملکیت رابطه انسان با مال است.
سید صدر مال را بما یرغب فیه الاجتماع معنا می کنند.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان