19-بهمن-1402, 00:41
مرحوم خویی فرمودهاند: شخصی به قصد این که در سفر تشریعا روزه بگیرد در ماه رمضان به سفر میرود، و این سفر او به قصد ارتکاب حرام است. ولی ترتب احکام سفر معصیت بر این سفر که مصداق سفر معصیت است «یلزم من وجوده عدمه» زیرا این شخص به قصد این که در سفر روزه بگیرد و مرتکب حرام شود به سفر رفته است در حالی که اگر احکام سفر معصیت بر آن مترتب شود باید در این سفر روزه بگیرد و گناهی مرتکب نخواهد شد پس وجوب صوم بر این شخص که موضوع آن سفر معصیت است مستلزم از بین رفتن موضوع وجوب صوم و به تبع آن از بین رفتن حکم آن میشود لذا «یلزم من وجود الحکم انتفاء موضوعه و بانتفاء الموضوع یلزم انتفاء الحکم». بنابراین با این که این سفر مصداق سفر معصیت است ولی استثنائا احکام سفر معصیت بر آن مترتب نمیشود و نباید روزه بگیرد و نماز را نیز باید قصر اتیان کند زیرا بین روزه نگرفتن و نماز شکسته خواندن در سفر ملازمه وجود دارد.
ما می گوییم : در این مثال گاهی مکلف از این مطالب غافل است یعنی بعد از رفتن به سفر متوجه میشود که «وظیفه او این است که روزه بگیرد و نمیتواند تشریعا روزه بگیرد» این سفر مصداق سفر معصیت است چون سفر معصیت، سفری است که به قصد ارتکاب حرام انجام شده است ولو موفق به ارتکاب حرام نشده است -زیرا وظیفهی او[سفر معصیت رونده] در این سفر گرفتن روزه است- چون برای تحقق سفر معصیت لازم نیست حتما موفق به ارتکاب حرام شود بلکه همین که به قصد ارتکاب حرام سفر کرد مصداق سفر معصیت است پس در این صورت «یلزم من وجوده عدمه» نیست.
گاهی مکلف از این مطالب غافل نیست و آگاه به این مطلب است که وقتی به این قصد سفر میکند سفر او مصداق سفر معصیت است و در سفر معصیت وظیفهی او گرفتن روزه است. در این صورت اصلا نمیتواند به قصد ارتکاب این حرام سفر کند و مثل این است که شخص میداند که نمیتواند این سنگ صد کیلویی را بلند کند و لذا اصلا به قصد بلند کردن این سنگ به سمت آن نمیرود زیرا انسان وقتی میداند فلان کار را نمیتواند انجام دهد به سمت آن نمیرود.
بنابراین تطبیق این قاعده(یلزم من وجوده عدمه) بر این فرع درست نیست.
¨ خارج اصول - 09/11/1402