امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«اصول» مثبت بودن استصحاب در متضایفین
#1
اشکال محقق خویی به استصحاب در متضایفین
در متضایفین، با یقین سابق به یکی از متضایفین، یقین سابق در دیگری نیز محقق می‌شود و با وجود یقین سابق به دیگری و شک لاحق نسبت به بقای آن، ارکان استصحاب در آن تمام می شود و می توان در خود آن دیگری استصحاب جاری نمود. بنابراین اینگونه نیست با استصحاب بنوّت، آثار ابوّت نیز بار شود بلکه در خود ابوّت نیز استصحاب جاری می شود.
«و ما ذكره في المتضايفات من الملازمة في التعبد مسلّم إلّا أنّه خارج عن محل الكلام، إذ الكلام فيما إذا كان الملزوم فقط مورداً للتعبد و متعلقاً لليقين و الشك، كما ذكرنا في أوّل هذا التنبيه، و المتضايفان كلاهما مورد للتعبد الاستصحابي، فانّه لا يمكن اليقين بأُبوّة زيد لعمرو بلا يقين ببنوّة عمرو لزيد، و كذا سائر المتضايفات، فيجري الاستصحاب في نفس اللازم بلا احتياج إلى القول بالأصل المثبت. هذا إن كان مراده عنوان المتضايفين كما هو الظاهر.»

مراد مرحوم آخوند از استصحاب متضایفین
مراد از استصحاب متضایفین (ابوّت و بنوّت) چیست؟
- اگر مراد از استصحاب ابوّت و نبوّت (متضایفین)، تعبّد به عنوان باشد – همانطر که از ظاهر کلام استفاده می شود: استصحاب عنوان جاری می شود و امکان استصحاب هر دو عنوان وجود دارد؛ به عنوان مثال در سابق فرزند زید زنده بود و عنوان ابوّت صادق بود با شک در حیات فرزند او، در عنوان ابوّت شک می شود. می توان استصحاب عنوان ابوّت را جاری نمود.
- ولی اگر مراد، تعبّد به ذات أب و إبن – نه عنوان – باشد: این اصل مثبت است و با سایر موارد غیر حجّت اصل مثبت، هیچ تفاوتی ندارد؛ به عنوان مثال اگر لازمه بقاء زید و استمرار حیات او، پدر شدن او است و پدر شدن او ملازم با فرزند داشتن اوست و با استصحاب حیات زید، احکام و آثار پسر داشتن بار شود.
«و إن كان مراده ذات المتضايفين، بأن كان ذات زيد و هو الأب مورداً للتعبد الاستصحابي، كما إذا كان وجوده متيقناً فشك في بقائه و أردنا أن نرتّب على بقائه وجود الابن مثلًا، بدعوى الملازمة بين بقائه إلى الآن و تولد الابن منه، فهذا من أوضح مصاديق الأصل المثبت، و لا تصح دعوى الملازمة العرفية بين التعبد ببقاء زيد و التعبد بوجود ولده، فانّ التعبد ببقاء زيد و ترتيب آثاره الشرعية كحرمة تزويج زوجته مثلًا و عدم التعبد بوجود الولد له بمكان من الامكان عرفاً، فانّه لا ملازمة بين بقائه الواقعي و وجود الولد، فضلًا عن البقاء التعبدي.»
نکته استاد نسبت به اشکال محقق خویی
البته باید توجه داشت که نباید بین دو مطلب خلط نمود: (استصحاب در طرف دیگر متضایفین (ابوّت) به جهت تمام بودن ارکان استصحاب در طرف دیگر (بنوّت) جاری نمی شود) و (نیازی به جریان استصحاب در طرف دیگر (ابوّت) به جهت مجرا داشتن یک طرف (بنوّت) نیست)
مجرا داشتن استصحاب یک طرف (بنوّت) منافاتی با استصحاب طرف دیگر (ابوّت) و متکفّل بودن این استصحاب برای اثبات عنوانِ ملازم آن (بنوّت) ندارد. بنابراین عنوان (بنوّت) از دو طریق ثابت می شود: یکی از طریق جریان استصحاب در خود این عنوان و دیگری از طریق جریان استصحاب در عنوان ملازم آن یعنی (ابوّت) مانند مواردی که دو روایت یک مضمون را به اثبات می رسانند و برای مستند فتوان هر یک از این دو روایت را می توان مطرح نمود. در این مورد هم هر دو استصحاب می توانند به عنوان حجّـت مطرح شوند.
شاید محقق خویی نیز همین مطلب را بیان می فرمایند.
لینک مطلب در ایتا
https://eitaa.com/feghahat_ir/6121


فایل‌های پیوست
.docx   1_11168199372.docx (اندازه 798.54 KB / تعداد دانلود: 1)
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  «اصول»  تاثیر مرجعیت عرف در تشخیص مفاهیم و مصادیق در بحث اصل مثبت akbarzadeh 0 111 10-ارديبهشت-1403, 17:40
آخرین ارسال: akbarzadeh

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان