17-ارديبهشت-1403, 20:54
در مساله جواز بدار دو مبنای اصلی وجود دارد:
مرحوم خوئی اصل را بر این قرار داده که لایجوز البدار یعنی لایجتزی بما یبداره. اگر مریض نماز نشسته خواند و آخر وقت قدرت پیدا کرد، باید اعاده کند. منشا این مبنا، اطلاق ادله است. ادله اولیهای که عملی را بر مکلف واجب کرده، طبیعت آن عمل را واجب کرده نه فرد. در اصول مطرح شده که ان الاوامر قد تعلق بالطبایع. طبیعت نماز ظهر بر مریض واجب است، پس در ابتدای وقت اگر معذور است و آخر وقت عذر ندارد، مکلف نسبت به واجب، لایستطیع نیست. الان لایقدر علی القیام ولی لایستطیع علی الفرد نه طبیعت. موضوع دلیل بدل، عدم استطاعت بر طبیعت است و این بر کسی که آخر وقت عذر ندارد، منطبق نمیشود. البته مرحوم خوئی نمیگوید مکلف ابتدای وقت نمیتواند نماز بخواند بلکه اگر خواند نباید به آن اجتزاء کند.
مبنای دوم میگوید هرچند امر به طبیعت تعلق گرفته، اما گفتند دلیل بدل اطلاق دارد. اگر فرمود المریض اذا لم یستطع القیام یصلی قاعدا، یعنی ولو همان وقتی که میخواهد نماز بخواند چه اول وقت عدم استطاعت داشته باشد یا تا آخر وقت ادامه داشته باشد. وقتی اذا قمتم الی الصلاة، اگر قدرت بر طبیعت بود، قائما میخواند و اگر نبود، جالسا میخواند. لم یستطع به معنای عدم استطاعت طبیعت است ولی همین ادله بدلیت، اطلاق دارد چه اول وقت باشد چه تا آخر وقت.
بعضی اطلاق ادله بدلیت را قبول کردند اما نه به این سعه بکله گفتند این اطلاق شامل مکلفی نمیشود که یقین دارد آخر وقت عذر ندارد. بله شامل مکلف مایوس و مشکوک نسبت به برطرف شدن عذر میشود. حتی اطلاق شامل مکلفی نمیشود که یقین دارد چند لحظه دیگر عذرش برطرف میشود.
در باب وضو گفتیم دلیل بدلیت اطلاق دارد و فرموده اذا قمتم الی الصلاة، خصوصا که به نماز اول وقت ترغیب وجود دارد. اما در باب صلاة و اینجا چنین لسانی نداریم. فرمودند المریض اذا لم یستطع قائما یصلی قاعدا، نفرمود اذا قام المریض. لذا اگر کسی ادعا کرد معنای این روایت در مورد مریض همان است که در مورد وضو است، یعنی مریض وقتی میخواهد نماز بخواند هر چند با این لسان فرمود که اذا لم یستطع. در این صورت ملاک حال قیام است و اگر عذر مستوعب است، جواز بدار را قبول میکنیم.
ولی حتی اگر اطلاق لفظی را قبول نکردیم، در این صورت نیز به نظر ما، مقتضای اطلاق مقامی روایات، جواز بدار است. در هیچ کدام از روایات باب نماز خائف، نماز سبع، نماز لص و روایات عدیده دیگر، نفرمودند که نمازت را تاخیر بینداز تا به یک مکان مناسب برسی بلکه در همان شرایط نماز را تجویز کردند. البته در فرضی که مکلف علم دارد عذرش برطرف میشود، نمیتوانیم به این صراحت حکم به جواز بدار کنیم.
حاصل الکلام، اگر نگوییم ادله ذوی الاعذار اطلاق لفظی دارند، لا اقل مجموعه این روایات اطلاق مقامی دارند، خصوصا بنای شریعت بر تکرار یک نماز مجاز نیست.
درس خارج فقه. جلسه 115 تاریخ 18 اردیبهشت ماه 1403
مرحوم خوئی اصل را بر این قرار داده که لایجوز البدار یعنی لایجتزی بما یبداره. اگر مریض نماز نشسته خواند و آخر وقت قدرت پیدا کرد، باید اعاده کند. منشا این مبنا، اطلاق ادله است. ادله اولیهای که عملی را بر مکلف واجب کرده، طبیعت آن عمل را واجب کرده نه فرد. در اصول مطرح شده که ان الاوامر قد تعلق بالطبایع. طبیعت نماز ظهر بر مریض واجب است، پس در ابتدای وقت اگر معذور است و آخر وقت عذر ندارد، مکلف نسبت به واجب، لایستطیع نیست. الان لایقدر علی القیام ولی لایستطیع علی الفرد نه طبیعت. موضوع دلیل بدل، عدم استطاعت بر طبیعت است و این بر کسی که آخر وقت عذر ندارد، منطبق نمیشود. البته مرحوم خوئی نمیگوید مکلف ابتدای وقت نمیتواند نماز بخواند بلکه اگر خواند نباید به آن اجتزاء کند.
مبنای دوم میگوید هرچند امر به طبیعت تعلق گرفته، اما گفتند دلیل بدل اطلاق دارد. اگر فرمود المریض اذا لم یستطع القیام یصلی قاعدا، یعنی ولو همان وقتی که میخواهد نماز بخواند چه اول وقت عدم استطاعت داشته باشد یا تا آخر وقت ادامه داشته باشد. وقتی اذا قمتم الی الصلاة، اگر قدرت بر طبیعت بود، قائما میخواند و اگر نبود، جالسا میخواند. لم یستطع به معنای عدم استطاعت طبیعت است ولی همین ادله بدلیت، اطلاق دارد چه اول وقت باشد چه تا آخر وقت.
بعضی اطلاق ادله بدلیت را قبول کردند اما نه به این سعه بکله گفتند این اطلاق شامل مکلفی نمیشود که یقین دارد آخر وقت عذر ندارد. بله شامل مکلف مایوس و مشکوک نسبت به برطرف شدن عذر میشود. حتی اطلاق شامل مکلفی نمیشود که یقین دارد چند لحظه دیگر عذرش برطرف میشود.
در باب وضو گفتیم دلیل بدلیت اطلاق دارد و فرموده اذا قمتم الی الصلاة، خصوصا که به نماز اول وقت ترغیب وجود دارد. اما در باب صلاة و اینجا چنین لسانی نداریم. فرمودند المریض اذا لم یستطع قائما یصلی قاعدا، نفرمود اذا قام المریض. لذا اگر کسی ادعا کرد معنای این روایت در مورد مریض همان است که در مورد وضو است، یعنی مریض وقتی میخواهد نماز بخواند هر چند با این لسان فرمود که اذا لم یستطع. در این صورت ملاک حال قیام است و اگر عذر مستوعب است، جواز بدار را قبول میکنیم.
ولی حتی اگر اطلاق لفظی را قبول نکردیم، در این صورت نیز به نظر ما، مقتضای اطلاق مقامی روایات، جواز بدار است. در هیچ کدام از روایات باب نماز خائف، نماز سبع، نماز لص و روایات عدیده دیگر، نفرمودند که نمازت را تاخیر بینداز تا به یک مکان مناسب برسی بلکه در همان شرایط نماز را تجویز کردند. البته در فرضی که مکلف علم دارد عذرش برطرف میشود، نمیتوانیم به این صراحت حکم به جواز بدار کنیم.
حاصل الکلام، اگر نگوییم ادله ذوی الاعذار اطلاق لفظی دارند، لا اقل مجموعه این روایات اطلاق مقامی دارند، خصوصا بنای شریعت بر تکرار یک نماز مجاز نیست.
درس خارج فقه. جلسه 115 تاریخ 18 اردیبهشت ماه 1403