28-دي-1393, 13:00
دوست عزيز ريحان فرمودند كه يونيفرم باعث يك هويت مستقل براي انسان شده و او تافته جدا بافته از مردم ميكند.
به نظر من كلام ايشان صحيح نيست، زيرا تنها اقتضايي كه خود يونيفرم دارد اين است كه در انسان ايجاد يك مشخصه و وجه مايز ميكند، اما اينكه اين مشخصه و وجه مايز موجب اين باشد كه انسان تافته جدا بافته از مردم تلقي شود يا نه بستگي به اين دارد كه فرد داراي اين لباس چگونه از اين وجه مايز استفاده مينمايد. بديهي است كه اگر فرد با تكيه بر اين لباس تكبر ورزي نمايد تصور تافته جدا بافته پديد ميآيد و اگر فرد اين لباس را وسيلهاي براي خدمت به دين و مردم قرار دهد تصور همجوشي با مردم و خيرخواهي براي آنها پديد خواهد آمد.
اما اينكه فرمودند نميتوان اين لباس را مورد تاييد شارع و يا مقدس دانست، اگر منظور ايشان تاييد و ترغيب خاص شارع نسبت به لباس مخصوص داشتن روحانيون است، اين امر مقبول است و كسي هم توهم آن را نداشته است. اما اگر مراد اصل رضايت شارع به اين كار است، طبيعي است كه اگر بپذيريم كه اين امر داراي فوائدي بوده و عقلائي ميباشد – چنانچه ايشان پذيرفتهاند - همين مطلب براي كشف رضايت بلكه رغبت شارع كفايت ميكند.
اما در مورد تقدس لباس نيز بايد گفت تقدس مذكور ارتباطي به امر داشتن شارع نسبت به آن يا امر نداشتن او نيست بلكه اين تقدس ناشي از اين است كه اين لباس لباس خدمتگزاري به دين و به اصطلاح سربازي امام زمان عليه السلام است و به تعبير ديگر اين لباس تقدس خود را از متعلَّق خود كسب كرده است نه از اين جهت كه شارع به آن امر خاص كرده باشد.
اما اينكه گفته شده است پيامبر خود از لباس خاص استفاده نميكرده است، بايد گفت كه اساساً استفاده از لباس خاص به چه انگيزهاي است؟ پوشيدن لباس خاص روحانيون حداقل به دو انگيزه ميباشد، اول: اعلام اينكه فرد مذكور داراي اطلاعات ديني بوده و آماده خدمتگزاري در اين جهت است، دوم: اينكه اين فرد از سوي نظام حوزه كه او ملبس به اين لباس رسمي نموده است مورد تاييد است. طبيعي است كه پيامبر به هيچ يك از اين دو نيازي نداشتهاند زيرا اولاً در محيط كوچك مدينه همه ايشان را ميشناختند و ثانياً نيازي به تاييد از تشكيلات خاصي نداشتند.
اما اينكه راويان نيز لباس مخصوص نداشتند نيز به اين جهت است كه اولاً بسياري از آنها به جهت تقيه نميخواستند اعلام علني داشته باشند، ثانياً آنها نيز در محيط كوچكي زندگي ميكردند كه در آن شناخته بودند. اما همين راويان نيز جهت افاده از وجه مميزهها استفاده ميكردند، مانند نشستن در بخش خاصي از مسجد كه معمولاً افرادي كه داراي اطلاعات ديني بوده و آماده پاسخگويي به سوالات بودند در آنجا مينشستند، چنانچه اين كلام امام عليه السلام به ابان بن تغلب به آن اشاره دارد: «اجلس في مسجد المدينة و أفت الناس فإني أحب أن يرى في شيعتي مثلك».
اما در مورد علل رويگرداني مردم غرب از كشيشها و اينكه لباس خاص آنها چقدر در آن نقش داشته است، به نظر من نيازمند يك تحقيق جدي و ارائه تحليل متكي به شواهد است و تحليلهاي گذرا ميتواند موجب برداشتهاي نادرست و غلط از آن شود.
اما اینکه لباس روحانیت بلند است و در شرع به لباس کوتاه سفارش شده است، باید گفت در شریعت سفارش به لباس کوتاه نشده است بلکه از لباس هایی که بر روی زمین کشیده میشده است نهی شده است و حد لباس تا کعب تعیین شده است.
به نظر من كلام ايشان صحيح نيست، زيرا تنها اقتضايي كه خود يونيفرم دارد اين است كه در انسان ايجاد يك مشخصه و وجه مايز ميكند، اما اينكه اين مشخصه و وجه مايز موجب اين باشد كه انسان تافته جدا بافته از مردم تلقي شود يا نه بستگي به اين دارد كه فرد داراي اين لباس چگونه از اين وجه مايز استفاده مينمايد. بديهي است كه اگر فرد با تكيه بر اين لباس تكبر ورزي نمايد تصور تافته جدا بافته پديد ميآيد و اگر فرد اين لباس را وسيلهاي براي خدمت به دين و مردم قرار دهد تصور همجوشي با مردم و خيرخواهي براي آنها پديد خواهد آمد.
اما اينكه فرمودند نميتوان اين لباس را مورد تاييد شارع و يا مقدس دانست، اگر منظور ايشان تاييد و ترغيب خاص شارع نسبت به لباس مخصوص داشتن روحانيون است، اين امر مقبول است و كسي هم توهم آن را نداشته است. اما اگر مراد اصل رضايت شارع به اين كار است، طبيعي است كه اگر بپذيريم كه اين امر داراي فوائدي بوده و عقلائي ميباشد – چنانچه ايشان پذيرفتهاند - همين مطلب براي كشف رضايت بلكه رغبت شارع كفايت ميكند.
اما در مورد تقدس لباس نيز بايد گفت تقدس مذكور ارتباطي به امر داشتن شارع نسبت به آن يا امر نداشتن او نيست بلكه اين تقدس ناشي از اين است كه اين لباس لباس خدمتگزاري به دين و به اصطلاح سربازي امام زمان عليه السلام است و به تعبير ديگر اين لباس تقدس خود را از متعلَّق خود كسب كرده است نه از اين جهت كه شارع به آن امر خاص كرده باشد.
اما اينكه گفته شده است پيامبر خود از لباس خاص استفاده نميكرده است، بايد گفت كه اساساً استفاده از لباس خاص به چه انگيزهاي است؟ پوشيدن لباس خاص روحانيون حداقل به دو انگيزه ميباشد، اول: اعلام اينكه فرد مذكور داراي اطلاعات ديني بوده و آماده خدمتگزاري در اين جهت است، دوم: اينكه اين فرد از سوي نظام حوزه كه او ملبس به اين لباس رسمي نموده است مورد تاييد است. طبيعي است كه پيامبر به هيچ يك از اين دو نيازي نداشتهاند زيرا اولاً در محيط كوچك مدينه همه ايشان را ميشناختند و ثانياً نيازي به تاييد از تشكيلات خاصي نداشتند.
اما اينكه راويان نيز لباس مخصوص نداشتند نيز به اين جهت است كه اولاً بسياري از آنها به جهت تقيه نميخواستند اعلام علني داشته باشند، ثانياً آنها نيز در محيط كوچكي زندگي ميكردند كه در آن شناخته بودند. اما همين راويان نيز جهت افاده از وجه مميزهها استفاده ميكردند، مانند نشستن در بخش خاصي از مسجد كه معمولاً افرادي كه داراي اطلاعات ديني بوده و آماده پاسخگويي به سوالات بودند در آنجا مينشستند، چنانچه اين كلام امام عليه السلام به ابان بن تغلب به آن اشاره دارد: «اجلس في مسجد المدينة و أفت الناس فإني أحب أن يرى في شيعتي مثلك».
اما در مورد علل رويگرداني مردم غرب از كشيشها و اينكه لباس خاص آنها چقدر در آن نقش داشته است، به نظر من نيازمند يك تحقيق جدي و ارائه تحليل متكي به شواهد است و تحليلهاي گذرا ميتواند موجب برداشتهاي نادرست و غلط از آن شود.
اما اینکه لباس روحانیت بلند است و در شرع به لباس کوتاه سفارش شده است، باید گفت در شریعت سفارش به لباس کوتاه نشده است بلکه از لباس هایی که بر روی زمین کشیده میشده است نهی شده است و حد لباس تا کعب تعیین شده است.