20-ارديبهشت-1394, 19:11
دلیل سوم:
این دلیل یک قیاس اقترانی است که از دو مقدمه تشکیل شده است مثل اقیسهای که برای استدلال مورد استفاده قرار میگیرد:
مقدمه اول: کسی که از مردم خجالت نکشد و از آنها حیا نکند، از خدا هم حیا نمیکند.
مقدمه دوم: کسی که از خداوند حیا نکند عادل نیست.
نتیجه: کسی که از مردم حیا نکند، عادل نیست.
مقدمه دوم این استدلال روشن است؛ کسی که از خداوند حیا ندارد، عادل نیست. چه کسی از خداوند حیا نمیکند؟ چه کسی از خداوند شرم نمیکند و خجالت نمیکشد؟ قهراً کسی که اهل ارتکاب معصیت است آن هم معصیت کبیره معلوم است که شرم و حیا نسبت به خداوند ندارد چون نا فرمانی کردن و مخالفت کردن با دستورات مولا نهایت بی حیایی و بیشرمی است. اگر مولایی به عبدش امر کند یا او را از کاری نهی کند و عبد در مقابل مولی بر خلاف نظر او عمل کند؛ این بی حیایی و بی شرمی است لذا کسی که گناه کبیره مرتکب میشود طبیعتاً از خداوند حیا ندارد و کسی هم که از خداوند حیا ندارد عادل نیست چون عدالت یعنی اجتناب از کبیره. پس مقدمه دوم مشکلی ندارد.
اما در مورد مقدمه اول توضیح این است که: کسی که از مردم خجالت نکشد از خداوند حیا نمیکند یعنی در واقع بین عدم خجالت و حیا و شرم از مردم و عدم خجالت و شرم و حیا از خداوند ملازمه بر قرار شده؛ اگر کسی را دیدیم که نسبت به مردم بی مبالات است و برایش مهم نیست که در مقابل مردم بی حیایی کند این نشان میدهد که او مطلقا اهل شرم و حیا نیست. کسی که اهل شرم و حیا باشد، جلوی مردم مراقبت میکند پس بی مبالاتی در مقابل چشم مردم کاشف از بی مبالاتی مطلق است و معلوم میشود که این شخص نسبت به خدا هم شرم و حیا ندارد. انسان معمولاً کارهایی که در سر و پنهان و خفا انجام میدهد، مراقبت میکند آن کارها را مقابل چشم دیگران انجام ندهد. لذا کسی که در مقابل مردم بی حیا باشد کشف از بی حیایی او در مقابل خدا میکند.
پس هم مقدمه اول تمام است و هم مقدمه دوم لذا نتیجه این است که عمل منافی با مروت باعث میشود شخص از دایره عدالت خارج شود و هذا هو المطلوب که مروت در معنای عدالت معتبر است
نکته:
فقط برای اطلاع از کلیّات ادلّه آورده شده و الا ادّله قابل خدشه است که اشکالات آنها آورده نشده است.
این دلیل یک قیاس اقترانی است که از دو مقدمه تشکیل شده است مثل اقیسهای که برای استدلال مورد استفاده قرار میگیرد:
مقدمه اول: کسی که از مردم خجالت نکشد و از آنها حیا نکند، از خدا هم حیا نمیکند.
مقدمه دوم: کسی که از خداوند حیا نکند عادل نیست.
نتیجه: کسی که از مردم حیا نکند، عادل نیست.
مقدمه دوم این استدلال روشن است؛ کسی که از خداوند حیا ندارد، عادل نیست. چه کسی از خداوند حیا نمیکند؟ چه کسی از خداوند شرم نمیکند و خجالت نمیکشد؟ قهراً کسی که اهل ارتکاب معصیت است آن هم معصیت کبیره معلوم است که شرم و حیا نسبت به خداوند ندارد چون نا فرمانی کردن و مخالفت کردن با دستورات مولا نهایت بی حیایی و بیشرمی است. اگر مولایی به عبدش امر کند یا او را از کاری نهی کند و عبد در مقابل مولی بر خلاف نظر او عمل کند؛ این بی حیایی و بی شرمی است لذا کسی که گناه کبیره مرتکب میشود طبیعتاً از خداوند حیا ندارد و کسی هم که از خداوند حیا ندارد عادل نیست چون عدالت یعنی اجتناب از کبیره. پس مقدمه دوم مشکلی ندارد.
اما در مورد مقدمه اول توضیح این است که: کسی که از مردم خجالت نکشد از خداوند حیا نمیکند یعنی در واقع بین عدم خجالت و حیا و شرم از مردم و عدم خجالت و شرم و حیا از خداوند ملازمه بر قرار شده؛ اگر کسی را دیدیم که نسبت به مردم بی مبالات است و برایش مهم نیست که در مقابل مردم بی حیایی کند این نشان میدهد که او مطلقا اهل شرم و حیا نیست. کسی که اهل شرم و حیا باشد، جلوی مردم مراقبت میکند پس بی مبالاتی در مقابل چشم مردم کاشف از بی مبالاتی مطلق است و معلوم میشود که این شخص نسبت به خدا هم شرم و حیا ندارد. انسان معمولاً کارهایی که در سر و پنهان و خفا انجام میدهد، مراقبت میکند آن کارها را مقابل چشم دیگران انجام ندهد. لذا کسی که در مقابل مردم بی حیا باشد کشف از بی حیایی او در مقابل خدا میکند.
پس هم مقدمه اول تمام است و هم مقدمه دوم لذا نتیجه این است که عمل منافی با مروت باعث میشود شخص از دایره عدالت خارج شود و هذا هو المطلوب که مروت در معنای عدالت معتبر است
نکته:
فقط برای اطلاع از کلیّات ادلّه آورده شده و الا ادّله قابل خدشه است که اشکالات آنها آورده نشده است.