امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکم کوتاه کردن ریش، قبل از آنکه به یک قبضه برسد.
#1
حکم کوتاه کردن ریش، قبل از آنکه به یک قبضه برسد.
به مرحوم نائینی، نسبت داده شده است[1] که ایشان قائل بوده اند که کوتاه کردن ریش، قبل از آنکه به حدّ یک قبضه برسد، حرام است؛ زیرا در بسیاری از روایات، امر به اعفاء لحیه شده است و امر، ظهوردر وجوب دارد.
ولی حقّ، آن است که بلند گذاشتن ریش قبل از یک قبضه واجب نیست.
نسبت به ادلّه ای که برای حرمت ریش تراشی آورده شد، باید گفت که آیه ی تغییر خلقت اگر تمام بود، وجوب بلند گذاشتن ریش را اثبات می‌کرد و نسبت به دلیل تشبّه به کفّار و تشبّه به زنان، اگرچه کفّار و زنان، ریش بلند ندارند، ولی چون نداشتن ریش بلند آنها به خاطر نداشتن اصل ریش است، اگر کسی ریش خود را کوتاه کند، « عنوان « تشبّه به کفّار» یا « تشبّه به زنان » صدق نمی‌کند. امّا دلیل عقل، فقط وجه سوم آن، اثبات حرمت می‌کند.
مهمّ ترین قسمت این فصل، بررسی احادیثی است که امر به اعفاء لحیه کرده است.
همان طور که در فصل اوّل گذشت، هشت روایت وجود دارد که امر به اعفاء لحیه می‌کند.
در همه ی این روایات، در کنار مسأله ی اعفاء لحیه، بحث حفّ شارب مطرح شده است. در همه ی این روایات، مگر روایت سوم و چهارم، بحث مخالفت با کفّار یا بعضی از گروه های آنها که حلق لحیه و فتل شوارب می‌کنند مطرح شده است.
اگر امر به حفّ (قطع) شارب و اعفاء (بلند گذاشتن) لحیه را حمل بر ظاهر آن کنیم، لازم می‌آید که هردو  امر را حمل بر استحباب کنیم؛ زیرا مسلّم است که قطع شارب به معنای از تَه زدن آن واجب نیست، پس به قرینه ی سیاق، بلند کردن ریش هم، حمل بر استحباب می‌شود.
امّا اگر گفته شود که امر به حفّ شارب و اعفاء لحیه در مقابل مشرکینی است که حلق لحیه و فتل شوارب می‌کردند، بنابراین ظهور هردو امر در وجوب،باقی می‌ماند ولی معنای حفّ و اعفاء، تغییر می‌کند. یعنی واجب است شارب را قبل از آنکه به حدّ بسیار بلند برسد کوتاه کنید در مقابل مشرکین که شارب خود را بسیار بلند می‌کنند و ریش را حلق نکنید در مقابل مشرکینی که ریش خود را حلق می‌کنند. بنابراین هریک از این دو معنا را برای این روایات قائل شویم، کلام مرحوم نائینی ردّ می‌شود؛ زیرا بنابر احتمال اوّل، بلند گذاشتن لحیه مستحبّ می‌شود و بنابر احتمال دوّم، استحباب آن نیز ثابت نمی‌شود. در میان این دو احتمال، احتمال دوّم صحیح است ؛ زیرا اگر حضرت، در این روایات، در مقام اثبات استحباب بلند کردن ریش بودند باید حدّ اقلّ در بعضی از این روایات، حدّ استحباب آن یعنی عدم تجاوز از یک قبضه را بیان می‌کردند.
دلیل دیگری که برای عدم وجوب بلند گذاشتن ریش، می‌توان اقامه کرد، این روایت است: حسن بن زیّات می‌گوید:[2] « رأیتُ أبا جعفر (علیه السّلام) قد خفّف لحیتَه » ترجمه: (دیدم که امام باقر (علیه السّلام) ریش خود را کوتاه کرده بودند) وجه استدلال به این روایت، این است که در فصل پنجم، بحث شد که ریش گذاشتن بیش از یک قبضه، مکروه است. اگر بلند کردن ریش تا یک قبضه، واجب بود، پس از آنجا که معصومین (علیهم السّلام) مرتکب عمل مکروه نمی‌شوند مگر به خاطر مصلحت خاصّی مثل تقیّه یا دفع توهّم حرمت، پس باید ریش آنها همیشه در یک حدّ عرفی باشد یعنی به حدّی باشد که عرفاً ریش تا یک قبضه صدق کند، نه کمتر از آن باشد که ترک واجب شود و نه بیش از آن باشد که مکروه شود. در حالی که راوی در این روایت می‌گوید: امام باقر (عیه السّلام) ریش مبارک خویش را کوتاه کرده بودند و کوتاه کردن به حدّی بوده است که تفاوت آشکاری با قبل از آن می‌کرده است پس معلوم می‌شود که حضرت، ریش خود را به حدّی کمتر از یک قبضه رسانده بودند. البتّه اگر اثبات شود که ائمّه (علیهم السّلام) مستحبّات را ترک نمی‌کردند، استحباب به یک قبضه رسیدن ریش نیز، طبق این روایت، محلّ خدشه می‌شود.
 
 
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان