امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
«تقریر» درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی سال تحصیلی 96-1395
#7
95/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلق و مقید/مقدمات حکمت /
خلاصه مباحث گذشته:
در جلسه گذشته تقابل بین اطلاق و تقیید در عالم بررسی شد و گفته شد که در این رابطه سه قول وجود دارد که مختار استاد تقابل سلب و ایجاب بود و ثمرات متربت بر هر قول نیز بیان شد
مقدمات حکمت
قبلا بیان شد موضوع له اسم جنس طبیعت مهمله است این مبنی در موضوع له اسم جنس دو لازمه دارد لازمه اول آن این است که استعمال اسم جنس در طبیعت مطلقه و مقیده حقیقی است و لازمه دوم اینکه اسم جنس وضعا دال بر اطلاق نیست لذا برای اثبات اطلاق احتیاج به دال نوعی دیگری است و این دال آخر مقدمات حکمت است[1]
اما قبل از بحث از مقدمات حکمت باید دید که دلالت مقدمات حکمت بر اطلاق چه نوع دلالتی است و در این رابطه دو مسلک وجود دارد
مسلک اول: دلالت تصدیقی
این مسلک در واقع بیان می‌کند اطلاق ناشی از سکوت متکلم از قید و تمام شدن مقدمات حکمت است یعنی بعد از اینکه متکلم هیچ قیدی ذکر نکرد و احراز کردیم در مقام بیان است یک دلالت تصدیقی سکوتی شکل می‌گیرد که اگر در مراد جدی متکلم قیدی وجود داشت بیان می‌کرد و در واقع هر گاه لفظی از متکلم الغاء می‌شود دو ظهور حالی شکل می‌گیرد یک ظهور حالی بر اینکه آنچه را که بیان کرده اراده آن را نیز کرده است و یک ظهور حالی دیگر نیز وجود دارد آنچه را که بیان نکرده اراده نکرده است که ظاهر حال اول ربطی به بحث اطلاق و مقدمات حکمت ندارد و تخلف از این ظاهر حال اشد از تخلف از ظاهر حال دوم است زیرا علاوه بر تخلف از ظاهر حال از مقام تخاطب و استعمال لفظ نیز تخلف کرده است لذا گفته شده است دلالت وضعی اقوی از دلالت اطلاقی است اما تخلف از ظاهر حال دوم نیز خلاف مقام تخاطب است هر چند تخلف از مقام استعمال لفظ نیست اما عرف قبول نمی‌کند از متکلمی که در مقام بیان است و قید را ذکر نکرده بگوید مراد واقعی من مقید بود
اشکال اول به مسلک اول
گفته شده همانطور که دلالت اسم جنس بر ماهیت مقیده دارای مؤونه زائد است دلالت این لفظ بر مطلق نیز مؤونه زائد دارد زیرا اسم جنس وضع شده است برای طبیعت مهمله که هم در ضمن طبیعت مقیده وجود دارد و هم در ضمن طبیعت مطلقه لذا تعیین هر کدام احتیاج به قرینه دارد و اگر متکلم فقط طبیعت مهمله را بدون قرینه ذکر کرد نمی‌توان کلام او را حمل بر معنای مطلق کرد زیرا این معنی نیز احتیاج به قرینه و بیان دارد
مرحوم شهید صدر از این اشکال سه پاسخ بیان می‌کند
پاسخ اشکال
پاسخ اول
اطلاق خصوصیت معنای ملحوظ و معنای لفظ نیست یعنی در واقع داخل در لحاظ نیست بلکه خصوصیت ذات لحاظ است یعنی آن وجود ذهنی و صورت ذهنی موجود در ذهن که به آن لحاظ گفته می‌شود مطلق است و طبیعت مهمله در ضمن آن وجود پیدا کرده است اما خود لفظ وضع شده برای ذات ماهیت و متکلم فقط متعهد است که به مقدار دلالت لفظ معنی اراده کند اما خصوصیات وجود ذهنی معنای الغاء شده لازم نیست تحت اراده و بیان متکلم باشد و فرض در اینجا این است که متکلم به مقدار دلالت لفظ معنا اراده کرده است حال اگر مراد او مطلق باشد آنچه که تحت لحاظ متکلم داخل است و معنای اراده شده متکلم است بیش از آن نیست زیرا در صورتی که اراده مطلق داشته باشد نیز همین لفظ را الغاء می‌کند لذا دلالت التزامی و تصدیقی مقدمات حکمت بر اطلاق تمام می‌شود
اما پاسخ بالا طبق مبنای خود ماست که گفته شد ماهیت مطلقه همان ذات ماهیت بدون قید است یعنی خصوصیت اطلاق در معنای لفظ لحاظ نمی‌شود بلکه اطلاق خصوصیت خود لحاظ است اما طبق مبنای مرحوم آقای خویی که اطلاق را خصوصیت معنی دانسته بود و آن را تحت لحاظ داخل کرده بود نه اینکه اطلاق خصوصیت ذات لحاظ باشد این پاسخ تمام نیست زیرا طبق این مبنی اطلاق نیز مؤونه زائد و احتیاج به بیان دارد
پاسخ دوم
حتی طبق مبنای مرحوم خویی نیز می توان اشکال را دفع کرد به این بیان که خصوصیت اطلاق حتی اگر تحت لحاظ و معنای لفظ داخل باشد فقط در مقام تصور داخل در معنی دارد و در ناحیه مراد جدی سعه و اطلاق نمی‌تواند دخل در موضوع داشته باشد زیرا لازمه آن حمل حکم بر موضوعی است که در خارج هیچ فردی برای آن قابل تصور نیست و این لازمه فاسد باعث می‌شود که در ناحیه مدلول جدی فقط ذات ماهیت اراده شده باشد لذا کاملا شبیه مبنای قبل لفظ در همان ذات ماهیت استعمال شده است
پاسخ سوم
اگر از دو جواب قبل صرف نظر کنیم و بگوئیم طبق مبنای آقای خویی خصوصیت اطلاق حتی در مرحله مراد جدی نیز وجود دارد و دخل در حکم دارد و اطلاق نیز مانند تقیید احتیاج به قرینه دارد باز هم از حیث عرفی می‌توان اسم جنس را به واسطه مقدمات حکمت دال بر مطلق دانست بر اساس اصل عدم عنایت زائد به این بیان که هر چند اطلاق نیز احتیاج به قرینه دارد اما از آنجا که لحاظ اطلاق در واقع لحاظ عدم قید است مؤونه کمتر نسبت به قرینه مقید است که لحاظ وجود قید و در صورت عدم ذکر قید توسط متکلم به صورت دقی اراده مطلق و مقید هر دو خلاف ظاهر است اما خلاف ظاهر مطلق کمتر است زیرا اراده عدم ذکر قید شده باشد و این عدم ذکر نشده باشد خلاف ظاهری کمتر از این است که اراده ذکر قید شده باشد و قیدی ذکر نشده باشد لذا عرف در چنین مواردی طبق اصل عدم عنایت زائده حکم می‌کند که متکلم اراده مطلق داشته است

[1] به نظر می‌رسد این نحو ورود به بحث صحیح نیست زیرا ذیل عنوان مقدمات حکمت دو مسلک مطرح شده است که یک مسلک آن کاملا بیگانه از مقدمات حکمت است و در صدد اثبات اطلاق به واسطه وضع است لذا فقط مسلک اول که قرینه عامه برای اثبات اطلاق بیان می‌کند.
پاسخ


پیام‌های این موضوع
RE: درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی سال تحصیلی 96-1395 - توسط احمدرضا - 26-دي-1395, 23:10

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان