ارسالها: 68
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: آبان 1393
اعتبار:
0
سپاس ها 2
سپاس شده 23 بار در 22 ارسال
سوال
فلسفه و کلام چه تاثیراتی بر علم اصول دارند؟
از باب مثال در علم اصول دیده می شود که مرحوم آخوند در مواردی به قاعده فلسفی الواحد تمسک می نمایند. یا بحث حسن و قبح بحثی مشترک بین اصول و کلام می باشد. یا در بحث استصحاب زمان و زمانیات برای تعریف حرکت یا زمان به مباحث فلسفی رجوع می شود. آیا موارد دیگری وجود دارد که فلسفه یا کلام در علم اصول تاثیر گذار باشند؟
ارسالها: 68
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: آبان 1393
اعتبار:
0
سپاس ها 2
سپاس شده 23 بار در 22 ارسال
آیا تمام اصول فقه بر اساس تحلیل عرفی است؟؟؟ اگر چنین است پس باید گفت عقل هیچ تاثیر در اصول ندارد و اگر چنین است پس این همه مباحث عقلی در اصول فقه چه می کند؟؟؟ آیا از امتناع دور و تسلسل و قاعده الواحد و قانون علیت و... در اصول استفاده نشده است؟؟؟ آیا مباحث مربوط به عنوان اولی و ثانوی منطقی و فلسفی در اصول کاربرد ندارند؟؟؟ آیا بحث وجودات ربطی در مباحث موضوع له حروف دخالت ندارند؟؟؟
یادم هست که چند روز پیش در درس خارج اصول بحث استصحاب زمان و زمانیات، استاد در تعریف زمان و حرکت بخشی از کلمات فلاسفه را بیان و تحلیل نمودند.
اصولا موضوع فلسفه وجود و کشف وجودات و قوانین حاکم بر هستی است و اصول فقه به دنبال کشف قواعد استنباط احکام می باشد و بعید نیست که در مواردی با هم تداخل داشته باشند و اصول فقه هم در مواردی نیاز به کشف قواعد حاکم بر وجودات هستی داشته باشد.
اصولا احکام و قواعد کشف آن هم به نوعی واقعیات عالم هستی هستند که ممکن است مباحث فلسفی در کشف آنها دخالت داشته باشند.
به نظر بنده را جواب دادن به این پرسش این است که تمام مباحث عقلی اصول فقه استخراج شوند و بعد بررسی شود که کدام یک از این مباحث عقلی به مباحث فلسفی مرتبط هستند.
ارسالها: 78
موضوعها: 10
تاریخ عضویت: فروردين 1395
اعتبار:
0
سپاس ها 19
سپاس شده 16 بار در 16 ارسال
27-بهمن-1395, 23:46
(آخرین تغییر در ارسال: 27-بهمن-1395, 23:50 توسط امین 69.)
یکی از کارهای اصول تفسیر متون دینی اعم از قرآن و روایات است. حال می بینیم هرگاه فهم فلسفی برای تفسیر این گزاره ها به میدان می آید، به کلی ظاهر آن ها را نابود کرده و آن ها را از حیّز انتفاع انداخته است؛ چرا که مخاطب این گزاره ها عرف بوده و شارع با زبان خودشان سخن گفته (و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه) و مسلماً مضرّ ترین کار در فهم این متون تفسیر فلسفی آن هاست که هیچ ارتباطی با فهم مخاطبشان ندارد. وقتی فهم فلسفی را داخل در تفسیر این متون می کنیم احتمالاتی را زنده می کنیم که حتی به ذهن مخاطب این خطاب ها هم خطور نمی کرد.
در بحث کلام هم با نظر برادر "منتظر القائم" کاملاً موافقم. خیلی اوقات پیش می آید که اگر توجه به یکی از مسلمات علم کلام کنیم، بسیاری از بحث ها به کلی مسیرشان تغییر می کند و یا اصلاً شکل نمی گیرند.
samimi.blog.ir
ارسالها: 78
موضوعها: 10
تاریخ عضویت: فروردين 1395
اعتبار:
0
سپاس ها 19
سپاس شده 16 بار در 16 ارسال
برادر مهاجر
آیا مثلاً اگر می گوییم نهی دلالت بر حرمت دارد، یک قاعده نمی سازیم که هر جا با یک نهی برخورد کردیم آن عبارت را بر اساس همین قاعده تفسیر کنیم؟ در واقع قسمتی از روش های استخراج احکام متکفل تفسیر متون هستند. اگر شما نتوانید متنی که با شما بیش از هزار سال فاصله ی زمانی دارد را متوجه شوید چگونه می توانید از آن احکام دین را استنباط کنید؟
اما ناظر به قسمت دوم نوشته ی تان که فکر می کنم هر دو مورد یکی باشند؛ نباید فراموش کرد که یک بحث تفسیر متون دینی است که از اقتضائیات ظاهر الفاظ و قرائن آن بحث می کند، و بحث دیگر محتوایی است که در این غالب ریخته می شود و این دو عرصه یکی نیستند
. مسلم است که همان طور که فهم بحث های فلسفی نیاز به این علم دارد، فهم بحث های شیمی هم نیاز به علم شیمی دارد و بعید می دانم شما بگویید برای فهم متون دینی نیاز به شیمی یا مثلاً فیزیک یا ریاضی یا... داریم.
samimi.blog.ir
ارسالها: 78
موضوعها: 10
تاریخ عضویت: فروردين 1395
اعتبار:
0
سپاس ها 19
سپاس شده 16 بار در 16 ارسال
برادر شما جواب سوال بنده را ندادید و بحثی دیگر را مطرح کردید! این که در خارج چه چیزی رخ داده است با این که چه چیزی درست است خیلی فرق می کند. شما بفرمایید آیا بدون تفسیر متنی می توان احکام دین را از آن استخراج کرد؟
همچنین می فرمایید که در علم اصول بحث می شود که آیا تفاسیری که از ظواهر الفاظ استفاده کرده اند حجتند یا نه. آیا علم اصول قواعد استفاده از خود ظواهر را بررسی نمی کند؟
اما این که می فرمایید "به هر حال" به نظرم جواب منطقی ای نیست و به جهت آن توجه نمی کنید. مثل این که بگوییم فهم روایتی نیاز به مباحث اعتقادی دارد، پس علم کلام هم جزء اصول است! فکر نمی کنم کسی چنین حرفی بزند.
اصول عرصه ای را متکفل است و علوم دیگر عرصه های غیر آن را. حرف بر سر این است که اگر فلسفه را در علم اصول دخالت دهیم سود می رساند یا زیان؟ و گرنه که خود بنده نیز عرض کردم که ممکن است از جهتی دیگر مفید باشد و یقین دارم که فهمیدن بعضی از مباحث نیاز به فلسفه دارد.
عرض بنده این است که وقتی شما با ذهن فلسفی وارد مباحث اصولی شوید بر خلاف روش درست است و منجر به بد فهمی می شود. به عنوان مثال اگر با دید عرفی به روایت «کل شیء مطلق حتّی یرد فیه نهی» برخورد کنیم چیزی جز این نمی فهمیم که منظور گوینده ی این جمله این بوده که اگر در منهی عنه بودن چیزی شک کردی به آن اعتنا نکن، مگر این که نهیی در مورد آن به تو برسد. اما حال همین روایت را وقتی با ذهن فلسفی ببینیم می گوییم نمی توان این نتیجه را گرفت! شاید نهی وارد شده باشد و تعدادی از افراد هم شنیده باشند، اما به او نرسیده باشد!
samimi.blog.ir