28-اسفند-1400, 14:23
منطق تنها متکفل اثبات صحت استدلال از لحاظ صورت است و نسبت به مادهی استدلال ساکت است و هیچ ضابطهای نداریم که نشان دهد که مادهی استدلال صحیح است یا فاسد.
این نزاع مشهور بین اخباریها و اصولیها است؛ اخباریها میگفتند که نهایت کاری که در یک استدلال میتوان کرد این است که صورت آن را درست کنید؛ امابه لحاظ محتوا و ماده هیچ ضابطهای در کار نیست.
اصولیها و از جمله شهید صدر معتقدند که منطق هم صورت و هم ماده را تصحیح میکند. به نظر اصولیها در منطق ماده هم بررسی میشود: ماده یا بدیهی است یا نظری است که باید به بدیهیات برگردند؛ منتها صحت بدیهیات تضمین شده است؛ اصطلاحاً مضمون الصدق یا مضمون الحقانیة هستند.
به نظر ما حرف اخباریها درست است و هر قضیهای که برای میزان اعتبار ماده بیان شود، خودش قضیهای است که باید اعتبارسنجی شود؛ آن قضیه را با چه چیزی میتوان اعتبارسنجی کرد؟ مثلاً این قضیه که «بدیهیات مضمون الصدق هستند» را چطور باید تست کرد؟! بالاتر این که بدیهی اصلاً تعریف محصّلی ندارد.
گاهی مادهی استدلال غلط است اما نتیجه صحیح است: زید فرس است، هر فرسی حیوان است، پس زید حیوان است. صورت این استدلال هم صحیح است.
لذا در مواجهه با استدلالی که برای یک مدعا بیان شده است، دو گام زیر را باید برداشت:
· آیا استدلال از لحاظ منطقی (صوری) صحیح است؟
· آیا مدعا صحیح است یا خیر؟
اما صحت مدعا منوط به صحت صورت و مادهی استدلال است و ما راهی نداریم که صحت مواد استدلال را بررسی کنیم. (نهایتاً مستدل به صحت مواد استدلالش قطع دارد؛ اما نه قطع او بر من حجت است و نه من راهی ندارم که ببینم که آیا واقعاً قطع دارد یا ندارد) پس در بحث علمی چارهای نمیماند مگر این که به بررسی صورت استدلال بپردازیم.
نسبت به صورت هم چون یک توافق بین الاذهانی وجود دارد، میتوان نسبت به صحت و سقم قضایا بحث کرد. (مثلاً این توافق وجود دارد که نمیتوان از یک قضیهی جزئیه [در کبری] نتیجه را اثبات کرد)
بحثهای علمی شبیه کاری است که وکیل در دادگاه انجام میدهد. مردم تصور غلطی دارند که فکر میکنند وکیل از آنها دفاع میکند؛ کاری که وکیل واقعاً انجام میدهد این است که در ادلهای که دادستان اقامه میکند، خدشه میکند؛ چون اثبات گنهکاری متهم با دادستان است. پس وکیل اصلاً کاری با واقع ندارد. در نهایت قاضی هم با توجه به همین ادله (بینات و ایمان) میخواهد حکم کند. اگر آنها مخدوش باشند، شخص تبرئه خواهد شد.
این نزاع مشهور بین اخباریها و اصولیها است؛ اخباریها میگفتند که نهایت کاری که در یک استدلال میتوان کرد این است که صورت آن را درست کنید؛ امابه لحاظ محتوا و ماده هیچ ضابطهای در کار نیست.
اصولیها و از جمله شهید صدر معتقدند که منطق هم صورت و هم ماده را تصحیح میکند. به نظر اصولیها در منطق ماده هم بررسی میشود: ماده یا بدیهی است یا نظری است که باید به بدیهیات برگردند؛ منتها صحت بدیهیات تضمین شده است؛ اصطلاحاً مضمون الصدق یا مضمون الحقانیة هستند.
به نظر ما حرف اخباریها درست است و هر قضیهای که برای میزان اعتبار ماده بیان شود، خودش قضیهای است که باید اعتبارسنجی شود؛ آن قضیه را با چه چیزی میتوان اعتبارسنجی کرد؟ مثلاً این قضیه که «بدیهیات مضمون الصدق هستند» را چطور باید تست کرد؟! بالاتر این که بدیهی اصلاً تعریف محصّلی ندارد.
گاهی مادهی استدلال غلط است اما نتیجه صحیح است: زید فرس است، هر فرسی حیوان است، پس زید حیوان است. صورت این استدلال هم صحیح است.
لذا در مواجهه با استدلالی که برای یک مدعا بیان شده است، دو گام زیر را باید برداشت:
· آیا استدلال از لحاظ منطقی (صوری) صحیح است؟
· آیا مدعا صحیح است یا خیر؟
اما صحت مدعا منوط به صحت صورت و مادهی استدلال است و ما راهی نداریم که صحت مواد استدلال را بررسی کنیم. (نهایتاً مستدل به صحت مواد استدلالش قطع دارد؛ اما نه قطع او بر من حجت است و نه من راهی ندارم که ببینم که آیا واقعاً قطع دارد یا ندارد) پس در بحث علمی چارهای نمیماند مگر این که به بررسی صورت استدلال بپردازیم.
نسبت به صورت هم چون یک توافق بین الاذهانی وجود دارد، میتوان نسبت به صحت و سقم قضایا بحث کرد. (مثلاً این توافق وجود دارد که نمیتوان از یک قضیهی جزئیه [در کبری] نتیجه را اثبات کرد)
بحثهای علمی شبیه کاری است که وکیل در دادگاه انجام میدهد. مردم تصور غلطی دارند که فکر میکنند وکیل از آنها دفاع میکند؛ کاری که وکیل واقعاً انجام میدهد این است که در ادلهای که دادستان اقامه میکند، خدشه میکند؛ چون اثبات گنهکاری متهم با دادستان است. پس وکیل اصلاً کاری با واقع ندارد. در نهایت قاضی هم با توجه به همین ادله (بینات و ایمان) میخواهد حکم کند. اگر آنها مخدوش باشند، شخص تبرئه خواهد شد.
برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث عام و خاص، جلسه 105، 11 اسفند 1400.