6-آبان-1399, 23:00
1-جلیل یعنی کسی که از ضعفاء بلاواسطه زیاد نقل نمیکند و به نقل استاد سید جواد شبیری از والد معظمشان غالب روات ما اینگونه اند.
2-زیاد نقل کردن بلاواسطه از ضعیف قدح یک راوی به شمار میرود لذا رجالیون اگر در مقام ذکر مدح و ذم روات برآیند و در عین توثیق وی اشاره ای به این مطلب نکنند نشان از اینست که راوی بر همان منوال غالبی بوده یعنی از اجلاست و اکثار از ضعیف ندارد.
3- اگر یک راوی را تضعیف کنند یا اصلا متعرض حالش نشوند سکوت از این نکته نشان از عدمش نخواهد بود چون دلالت سکوتیه در جایی صحیح است که در مقام توثیقش برآیند.
4- با توجه به این نکات اگر راوی ای با این خصوصیات از یک شخص مجهول الحال زیاد نقل کند نشان از وثاقت آن شخص مجهول الحال است به یکی از بیانات ذیل:
الف:ایمه رجال این شخص مجهول را ضعیف نمیدانستند و الا در حق این راوی جلیل میگفتند یروی عن الضعفاء تا بیان کنند جلیل نیست(این در واقع تمسک یه سکوت ایمه رجال برای اثبات وثاقت است)
ب: پس از اثبات جلالت راوی،نقل زیاد وی در واقع شهادت فعلیه راوی نسبت به وثاقت مروی عنه است.
ج: پس از اثبات جلالت راوی،نقل زیاد وی ما را به اطمینان می رساند که مروی عنه ثقه است.
د: اگر مجموعه ای از چند جلیل هر کدام تعداد کمی و در مجموع تعداد زیادی نقل از یک راوی داشته باشند با این فرض که قرار است به روایت وی عمل کنند به حساب احتمالات بعید است که تماما به قراین خارجیه اعتماد کرده باشند لذا اطمینان داریم فی الجمله ولو برخی از آنها در. برخی موارد آن را ثقه میدانند و اعتقاد آن ثقه جلیل برای ما حجت است یا اینکه ما را به اطمینان میرساند.
5- لازم به ذکر است که این تقریبات از این جهت که از باب شهادت فعلیه باشند یا اطمینان یا انسداد یا سکوت ایمه رجال... ضوابط خاص خود را دارد مثلا اگر از باب حصول اطمینان برای ما حجت باشد نیاز به تعداد بیشتری از نقل داریم نسبت به آنجایی که از باب شهادت فعلیه است.
6- در مواردی که اکثار در مستحبات باشد یا در مواردی که موید به حکم عقل است و امثال این موارد اکثار کاشفیتی ندارد(لا اقل طبق برخی از تقریبات) چون ممکن است به استناد قاعده تسامح در ادله سنن باشد یا به اعتماد تایید حکم عقل باشد نه با اعتماد به وثاقت راوی.
2-زیاد نقل کردن بلاواسطه از ضعیف قدح یک راوی به شمار میرود لذا رجالیون اگر در مقام ذکر مدح و ذم روات برآیند و در عین توثیق وی اشاره ای به این مطلب نکنند نشان از اینست که راوی بر همان منوال غالبی بوده یعنی از اجلاست و اکثار از ضعیف ندارد.
3- اگر یک راوی را تضعیف کنند یا اصلا متعرض حالش نشوند سکوت از این نکته نشان از عدمش نخواهد بود چون دلالت سکوتیه در جایی صحیح است که در مقام توثیقش برآیند.
4- با توجه به این نکات اگر راوی ای با این خصوصیات از یک شخص مجهول الحال زیاد نقل کند نشان از وثاقت آن شخص مجهول الحال است به یکی از بیانات ذیل:
الف:ایمه رجال این شخص مجهول را ضعیف نمیدانستند و الا در حق این راوی جلیل میگفتند یروی عن الضعفاء تا بیان کنند جلیل نیست(این در واقع تمسک یه سکوت ایمه رجال برای اثبات وثاقت است)
ب: پس از اثبات جلالت راوی،نقل زیاد وی در واقع شهادت فعلیه راوی نسبت به وثاقت مروی عنه است.
ج: پس از اثبات جلالت راوی،نقل زیاد وی ما را به اطمینان می رساند که مروی عنه ثقه است.
د: اگر مجموعه ای از چند جلیل هر کدام تعداد کمی و در مجموع تعداد زیادی نقل از یک راوی داشته باشند با این فرض که قرار است به روایت وی عمل کنند به حساب احتمالات بعید است که تماما به قراین خارجیه اعتماد کرده باشند لذا اطمینان داریم فی الجمله ولو برخی از آنها در. برخی موارد آن را ثقه میدانند و اعتقاد آن ثقه جلیل برای ما حجت است یا اینکه ما را به اطمینان میرساند.
5- لازم به ذکر است که این تقریبات از این جهت که از باب شهادت فعلیه باشند یا اطمینان یا انسداد یا سکوت ایمه رجال... ضوابط خاص خود را دارد مثلا اگر از باب حصول اطمینان برای ما حجت باشد نیاز به تعداد بیشتری از نقل داریم نسبت به آنجایی که از باب شهادت فعلیه است.
6- در مواردی که اکثار در مستحبات باشد یا در مواردی که موید به حکم عقل است و امثال این موارد اکثار کاشفیتی ندارد(لا اقل طبق برخی از تقریبات) چون ممکن است به استناد قاعده تسامح در ادله سنن باشد یا به اعتماد تایید حکم عقل باشد نه با اعتماد به وثاقت راوی.