30-بهمن-1400, 14:48
یکی از اداتی که برای عموم ادعا شده است، نکره در سیاق نفی یا نهی است، مانند «رجلاً» در «ما رأیت رجلاً» یا «فاسقاً» در «لا تُکرِم فاسقاً».
مسألهای که مطرح است این است که در این دو جمله آیا فاسق و رجل عام هستند یا مطلق؟ گفتهاند عام هستند. با این فرض باید به این سؤال پاسخ داد که عموم از چه چیزی فهمیده شده است؟
گفته شده است که از قرینهی عقلیه این مطلب فهمیده میشود: انعدام طبیعی در خارج به انعام همهی افراد آن در خارج است؛ بر خلاف وجود طبیعی که با وجود اولین فرد در خارج موجود میشود. در خطاب «لاتکرم فاسقاً» اگر قرار باشد طبیعی اکرام فاسق در خارج محقق نباشد، لازم است که همهی افراد اکرام فاسق در خارج نباشند. یا در خطاب «ما رأیت رجلاً» برای این که طبیعی رجل دیده نشود، لازم است که همهی افراد رجل دیده نشده باشند. با این قرینه عمومیت و شمول فهمیده میشود.
نقد استاد: به نظر ما این دو جمله عام نیستند؛ بلکه مطلق هستند و قرینهی عقلی ذکر شده -هرچند درست است- برای اثبات عموم کفایت نمیکند. در «لا تکرم فاسقاً» این که مراد از فاسق چه فاسقی است را باید از مقدمات حکمت فهمید. قرینهی حکمت میگوید که در این جمله فاسقِ مؤمن یا فاسقِ مسلمان اراده نشده است. به قرینهی عقلی مذکور در کنار اجرای مقدمات حکمت میتوان تمسک کرد و گفت که همهی فاسقان را باید اکرام نکرد یا هیچ مردی دیده نشده است.
فرق بین مطلق و عام این است که در [فهمیدن شمول در] عام از مقدمات حکمت استفاده نمیشود[1]؛ ولی در مطلق از مقدمات حکمت استفاده میشود. اینجا هم چون اداتی برای عموم نداریم، برای این که معلوم شود منظور از فاسق در «لاتکرم فاسقاً» عام است یا مطلق، باید دید که آیا اجرای مقدمات حکمت نیاز هست یا نیست. چون نیاز هست، میگوییم که لفظ عام نیست و مطلق است.
[1] میرزای نائینی به این دلیل که در همهی عمومات نیاز به اجرای مقدمات حکمت داریم، گفته است که لفظ عام نداریم.
مسألهای که مطرح است این است که در این دو جمله آیا فاسق و رجل عام هستند یا مطلق؟ گفتهاند عام هستند. با این فرض باید به این سؤال پاسخ داد که عموم از چه چیزی فهمیده شده است؟
گفته شده است که از قرینهی عقلیه این مطلب فهمیده میشود: انعدام طبیعی در خارج به انعام همهی افراد آن در خارج است؛ بر خلاف وجود طبیعی که با وجود اولین فرد در خارج موجود میشود. در خطاب «لاتکرم فاسقاً» اگر قرار باشد طبیعی اکرام فاسق در خارج محقق نباشد، لازم است که همهی افراد اکرام فاسق در خارج نباشند. یا در خطاب «ما رأیت رجلاً» برای این که طبیعی رجل دیده نشود، لازم است که همهی افراد رجل دیده نشده باشند. با این قرینه عمومیت و شمول فهمیده میشود.
نقد استاد: به نظر ما این دو جمله عام نیستند؛ بلکه مطلق هستند و قرینهی عقلی ذکر شده -هرچند درست است- برای اثبات عموم کفایت نمیکند. در «لا تکرم فاسقاً» این که مراد از فاسق چه فاسقی است را باید از مقدمات حکمت فهمید. قرینهی حکمت میگوید که در این جمله فاسقِ مؤمن یا فاسقِ مسلمان اراده نشده است. به قرینهی عقلی مذکور در کنار اجرای مقدمات حکمت میتوان تمسک کرد و گفت که همهی فاسقان را باید اکرام نکرد یا هیچ مردی دیده نشده است.
فرق بین مطلق و عام این است که در [فهمیدن شمول در] عام از مقدمات حکمت استفاده نمیشود[1]؛ ولی در مطلق از مقدمات حکمت استفاده میشود. اینجا هم چون اداتی برای عموم نداریم، برای این که معلوم شود منظور از فاسق در «لاتکرم فاسقاً» عام است یا مطلق، باید دید که آیا اجرای مقدمات حکمت نیاز هست یا نیست. چون نیاز هست، میگوییم که لفظ عام نیست و مطلق است.
[1] میرزای نائینی به این دلیل که در همهی عمومات نیاز به اجرای مقدمات حکمت داریم، گفته است که لفظ عام نداریم.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث عام و خاص، جلسات 93، 19 بهمن 1400.